از دیرباز انسانها در هنگام انتخاب، بین استفاده از این دو شیوه ی تصمیم گیری مردد بودند و نمی دانستند که آیا بهتر است با عقلشان تصمیم بگیرند و یا به ندای قلب و یا احساسشان توجه کنند. شاید پیشینیان ما نمی دانستند که قلب انسان تنها وظیفه ی تسهیل در گردش خون در بدنمان را به عهده دارد اما امروز که همه ما به این موضوع اشراف داریم همچنان اصطلاح تصمیم گیری با شهود و یا احساسات را به قلبمان تسبت می دهیم.
اما به راستی کدام یک از این دو شیوه ی تصمیم گیری بهتر و یا مطمئن تر هستند؟ باید بگویم هنوز بعد از سالها تحقیق و بررسی و انتقال نظر بین اندیشمندان این حوزه پاسخ دقیقی برای این امر وجود ندارد اما امروز شاید در نقطه روشن تری نسبت به چند دهه پیش باشیم چون روانشناسان و متخصصان حوزه رفتار و همینطور عصب شناسان توانسته اند با تحقیقات وسیع به چگونگی عملکرد مغز در زمان تصمیم گیری پی ببرند.
منطق یا شهود
امروز می دانیم که هر دو شیوه ی منطقی و یا شهودی در واقع در مغز ما اتفاق افتاده و حاصل یکی از مکانیسم های عملکردی مغز شگفت انگیز ماست. چه آنرا “Rational” یا منطقی بخوانیم یا “Intuitional” یا شهودی این مغز ماست که در حال تصمیم گیری است. دنیل کنمن روانشناس برجسته و برنده ی جایزه نوبل اقتصاد از نام سیستم یک و دو برای معرفی و مدل سازی سیستم تفکر ما و در نتیجه تصمیم گیری ما استفاده می کند. دنیل کانمن معتقد است اغلب تصمیمات سریع و فوری و اغلب مبتنی بر عادات و شهود درونی ما مبتنی بر سیستم یک و تصمیمات کند و برنامه ریزی شده ومبتنی بر منطق به وسیله سیستم دو اتخاد می شود.
اغلب اینطور گمان می کنیم که هرگاه فرآیند تصمیم گیری را کند نموده و سپس تصمیم بگیریم تصمیم گیری ما از سیستم منطقی استفاده نموده در حالی که گاهی با وجود کند بودن زمان تصمیمگیری این شهود پنهان در ناخودآگاه ماست که گاهی به درستی و گاهی هم فریبکارانه ما را به اتخاذ تصمیمی وا می دارد.
مالکوم گلدول در کتاب قدرت اندیشیدن بدون اندیشیدن ” Blink ” نظر جالبی دارد. او معتقد است که همیشه تفکر کند بهتر عمل نمی کند و گاهی هم تفکر سریع و شهودی می تواند بسیار مقتدرانه نتایج مناسبی اتخاذ کند. در کتاب قدرت تفکر بدون فکر کردن، با روانشناسی روبرو می شویم که یاد گرفته است بر اساس چند دقیقه مشاهده یک زن و شوهر ، دوام ازدواج آن ها را پیش بینی کند. مربی تنیس که می داند بازیکن حتی قبل از تماس راکت با توپ ، قرار است خطایی را مرتکب شود. کارشناسان آثار باستانی که در یک نگاه اثر جعلی را تشخیص می دهند. در اینجا نیز شکست های بزرگ در تصمیم گیری وجود دارد: انتخاب شدن وارن هاردینگ.و تیراندازی پلیس به آمادو دیالو .
کتاب BLINK نشان می دهد که تصمیم گیرندگان عالی کسانی نیستند که بیشترین اطلاعات را پردازش می کنند یا بیشترین زمان را برای مشورت می گذرانند ، بلکه کسانی هستند که هنر “برش نازک” را بلندند به این صورت که با فیلتر کردن تعداد زیادی متغیر به تعداد بسیار کمی از عوامل مهم می رسند.
البته همانطور که اشاره کردم این یک دیدگاه از میان دیدگاههای مختلف است و همیشه هم صادق نیست. شهود در افرادی که سالها تجربه و مهارت کسب کردهاند می تواند بسیار کاربردی باشد و گاهی کند کردن فرآیند تصمیم گیری برای چنین افرادی ممکن است منتج به نتایج نامطلوبی گردد. اما در بسیاری از تصمیم گیری ها هم برنامه ریزی و استفاده از سیستم های مناسب تصمیم گیری منطقی میتواند بسیار موثرتر باشد.
هر چند سیستم شهودی پیشرفته مغز ما توانسته برای قرنها نوع بشر را زنده نگاه دارد اما علم مدیریت وتصمیمگیری امروزه استفاده از ترکیبی از شهود و منطق و تصمیم گیری جمعی و فرآیند محور را در مورد تصمیمات استراتژیکی که بر آینده ما موثر است ترجیح میدهد. شاید ما امروزه با کمک سیستم شهودی و مدل سازی بتوانیم سریع تر از یک ربات تصمیم بگیریم که چگونه یک لیوان را که در حال افتادن است بگیریم اما مطمئنا هوش مصنوعی و الگوریتم های پیشرفته مبتنی بر منطق در سالهای آتی خواهد توانست تصمیمات پیچیده تری را برای نوع بشر اتخاذ کند.
در نهایت اگر در خیابان چهره یک سگ خشمگین را دیدید و حس کردید ممکن است به شما حمله کند بهتر است فرصت را از دست ندهید و به شهود خود اعتماد کنید اما اگر خواستید وارد یک شراکت دراز مدت شوید علاوه بر شهود و حس خوب از طرف مقابل دیگر عوامل موثر را نیز به وسیله منطق و سیستم کند تصمیم گیری خود بسنجید.
توضیح در بخش تصمیم گیری کتاب انسان ارزشمند به شکلی کاملتر و جامع پیرامون تصمیم گیری و فرآیند آن اشاره شده است.
وحید زارعی
بدون دیدگاه