این یک پرسش بسیار عمیق و پیچیده است. ما می دانیم که پاسخ دادن به این پرسش کار آسانی نیست و اصولا باید بدانیم که پاسخ مطلقی به یک پرسش در علوم انسانی وجود ندارد. به همین دلیل در این مطلب تنها به بررسی موضوع و نگاه نقادانه به این موضوع می پردازیم و دیدگاه و موضع خود را که تنها یک دیدگاه در این زمینه است، بیان می کنیم.
پیش از آنکه به این پرسش، پاسخی بدهیم باید کلماتی که در این پرسش مطرح شده اند را بررسی و ارزیابی کنیم. ابتدا باید بپرسیم منظور ما از کتاب چیست؟ و اصولا اگر گزاره دوم صحیح باشد، چه کتابی می تواند باعث افزایش شعور شود؟ و یا چه کتابی چنین تاثیری ندارد. دومین نکته در این حوزه، این است که تعبیر و معنای شعور در ذهن ما چیست؟ اصولا ما شعور را چطور معنا می کنیم و قرار است با مطالعه کتاب چه چیزی در ما توسعه یابد؟
اگر بتوانیم به این دو پرسش که به عبارتی معنا و توضیح دو کلمه کتاب و شعور است پاسخ مناسبی بدهیم آنگاه می توانیم به درک بهتری از این پرسش رسیده و جواب مستدل تر و بهتری داشته باشیم.
هر چند این تعابیر هم نمی تواند دقیق باشد، اما به نظر نگارنده، ما می توانیم کتاب را مجموعه ای از اطلاعات و دانش در نظر بگیریم که با هدف آموزش و یا انتقال یک پیام نوشته شده است. یعنی اگر ما هرمی را در نظر بگیریم که مانند تصویر، داده ها در پایین ترین سطح آن باشند، یک کتاب، داده ها را تبدیل به اطلاعات و سپس تبدیل به دانش نموده و در اختیار مخاطب قرار می دهد. اما اینکه آیا مخاطب دقیقا آنچه مقصود نگارنده است را دریافت می کند یا خیر، موضوعی دیگر و قابل بررسی است.
از این جهت ما کتاب ها را بسته هایی از اطلاعات در نظر می گیریم که اگر مفید، درست و مستند باشند می توانیم نام آنرا دانش بگذاریم. ذکر این مطلب ضروری است که هر کتابی درست و دقیق و مفید نیست. بسیاری از کتابها نه تنها مفید و سودمند نیستند، بلکه در بسیاری از مواقع، مرجع ترویج خرافات، شبه علم ها و یا دیدگاه های نادرستی هستند که مطالعه آنها تنها باعث ایجاد توهم دانایی در خواننده می شود.
بر همین اساس باید در مرحله نخست بدانیم که تنها کتابی باعث افزایش شعور و آگاهی خواننده خواهد شد که در آن دانشی از هر نوعی نهفته باشد. این به این معنا نیست که علم مطلقا درست است. اتفاقا تفاوت علم با خرافات این است که علم متواضع است و خطای خود را می پذیرد، اما باید توجه کرد که دانش و علم همراه با شواهد و مستندات است. با دقت و تواضع بیان می شود و از قطعیت پرهیز می کند.
جدای از کتابهای داستانی یا تخیلی که مخاطب می داند با چه نوع مطلبی مواجه است و پیامی خاص در بطن خود دارد. برخی کتابها که نقش ناصح به عهده می گیرند و با عناوین علمی یا عرفانی عرضه می شوند ممکن است نه تنها مفید نباشند، بلکه بسیار خطرناک و گمراه کننده باشند. اغلب این کتاب ها که حاوی شبه علم یا خرافه بوده و شاید عناوین و روش های جذابی را نیز مطرح کنند، بدون مستندات، مراجع و شواهد دقیق هستند.
برای تکمیل بخش اول به چند مورد برای انتخاب کتاب مناسب اشاره می کنم که به خصوص هنگام انتخاب کتابهای حاوی دانش می توانید به آن توجه کنید:
1. مدلهای علمی
کتاب علمی بر اساس مدلهای علمی و منطقی نوشته شده است و دارای ارجاعاتی به شواهد و ادله علمی است. در کتابهای شبه علمی، مدلهای علمی به درستی توضیح داده نشدهاند و به جای آن، به روشهای نادرست و بدون اساس علمی از آنها استفاده شده است. هر چند محتوای کتاب های غیر علمی ممکن است جذاب و پر از راه حل های سریع باشد.
2. زبان و نگارش
کتاب علمی برای خوانندهان خود، به صورت ساده و قابل فهم نوشته شده است. و هر کسی بر اساس سطح دانش خود می تواند محتوای کتاب را درک کند. اما کتابهای شبه علمی، معمولاً پر ابهام و پرپیچیدگی نوشته شدهاند، که ممکن است خوانندگان را سردرگم کند.
3. ارجاعات
کتاب علمی برای استناد به منابع خود، ارجاعاتی به شواهد و ادله علمی دارد. اما کتابهای شبه علمی، ممکن است ارجاعات نادرست و نامعتبری داشته باشند و یا به خاطرات یا داستان های مبهم و غیر قابل سنجش استناد کنند.
4. موضوع
کتاب علمی معمولاً درباره یک حوزه خاص از علم، فناوری و صنعت است. اما کتابهای شبه علمی، ممکن است درباره موضوعات ناشناخته و نامعقولی باشند. که تنها به وسیله قرض گرفتن از بخشی عناوین علمی خود را به جای علم و دانش جا می زنند.اما معمولا عناوین آنها جذاب و برای گیشه ها طراحی شده و با هدف فروش بیشتر انتخاب شده است.
اما اگر کتاب مناسبی را برای مطالعه و افزایش آگاهی خود انتخاب کرده ایم حال به این نکته می رسیم که چطور یک کتاب می تواند باعث افزایش شعور و آگاهی مخاطب شود و عملکردی برعکس نداشته باشد.
اگر ما طبق قرار قبلی نام کتاب را دانش و نام شعور را آگاهی بگذاریم، حال باید بیاموزیم که چطور دانش را تبدیل به آگاهی کنیم. قبل از بررسی اینکه چطور دانش می تواند تبدیل به آگاهی شود، باید به بررسی تفاوت بین دانش و آگاهی پرداخت. دانش به معنای داشتن اطلاعات و اطلاعاتی است که بدون تفکر و تحلیل در دسترس هستند. به عبارت دیگر، دانش تنها مجموعه ای از اطلاعات است که ممکن است به صورت تصادفی و یا از طریق جمع آوری به وسیله یک مولف در قالب یک کتاب یا متن دریافت شود. از طرف دیگر، آگاهی به معنای فهم عمیق و شفافیت در مورد مسائل مختلف است. آگاهی به ما کمک می کند تا از دیدگاه های مختلف به چالش های مختلف نگاه کنیم و بهترین تصمیمات را بگیریم. که در نتیجه آن رفتار و شیوه تفکر ما توسعه یافته و در اذهان افراد با شعور شناخته شویم.
اما چطور دانش را تبدیل به آگاهی کنیم:
1. تحلیل و بررسی دانش: برای تبدیل دانش به آگاهی، باید ابتدا دانش را تحلیل و بررسی کرد. باید سعی کنید تا به عمق مطلب برسید و با استفاده از تحلیل و بررسی، به فهم عمیق تری از مسئله دست یابید.
2. پرسش و پاسخ: برای تبدیل دانش به آگاهی، باید سوالاتی را پرسید که به شما کمک می کند تا به فهم عمیق تری از مسئله برسید. سعی کنید سوالاتی را در ذهن خود مطرح کنید که به شما کمک می کند تا به چالش های مختلف از دیدگاه های مختلف دست یافته و از دید عمیق تری بهره مند شوید.
3. بحث و تبادل نظر: برای تبدیل دانش به آگاهی، باید با دیگران در مورد مسئله بحث و تبادل نظر کنید. این کار به شما کمک می کند تا از دیدگاه های مختلف به موضوع بنگرید. سعی کنید این بحث ها و تبادل نظر ها جهت یادگیری و درک بهتر دیدگاه های دیگر باشد تا فخر فروشی و به رخ کشیدن اطلاعات خود و یا نهی و نفی دیگران.
4. خواندن و مطالعه بیشتر: برای تبدیل دانش به آگاهی، باید بیشتر بخوانید و مطالعه کنید. به خصوص امروزه با توجه به وسایل و ابزارهای گوناگون مثل موتورهای جستجو و اینترنت به راحتی می توانید به منابع بیشتر دست یابید. به طور مثال اگر موضوع یا ایده و دیدگاهی را در کتابی دیدید حتما به مراجع و افرادی که نظرات موافق و مخالف آن موضوع دارند مراجعه کنید و خطوط فکری مختلف در آن زمینه را بررسی کنید.
5. تجربه: برای تبدیل دانش به آگاهی، باید تجربه کسب کنید. با تجربه، می توانید به فهم عمیق تری از مسئله برسید. به یاد داشته باشید که زمان می تواند درک ما را از موضوعات افزایش دهد.
در نهایت اگر به پرسش اولیه برگردیم و بخواهیم رابطه بین کتاب و شعور را درک کنیم باید گفت به نظر می رسد هر کتابی و هر روش خواندنی باعث افزایش شعور مخاطب نمی گردد و حتی ممکن است باعث توهم دانایی و کج فهمی بیشتر او شود. با خواندن کتاب اگر کتابهای مفیدی باشند ما تنها به دانش خود می افزاییم و برای افزایش آگاهی باید بتوانیم آنچه خوانده ایم را به درستی تحلیل کنیم و شاید بتوان گفت آگاهی و خرد بیشتر در دریافت بهتر موضوعات است و بر همین اساس این مطلب را با این جمله معروف به پایان می رسانیم.
دانش سخن می گوید در حالی که خرد می شنود.
مطلب بسیار جالب و مهمی بود. تلنگری بود تا صرفا تعدد کتابهای خوانده شده رو ملاک قرار ندهیم.