تاثیر فقر بر تصمیم گیری امری بدیهی است. اما در این مطلب می خواهیم به شکلی علمی به نحوه اثرگذاری هر نوع کمیابی و کمبود به خصوص فقر بر تصمیمات انسانها بپردازیم. در این زمینه، علم اقتصاد رفتاری، علوم شناختی و عصبشناسی به بررسی این تأثیرات پرداختهاند. در ادامه به توضیح این تأثیرات و منابع مرتبط با آن خواهیم پرداخت.
زمینه تاریخی فقر بر تصمیم گیری
مفهوم فقر در طول زمان به طور قابل توجهی تغییر کرده است و از یک تعریف عمدتاً اقتصادی به درکی پیچیدهتر منتقل شده که ابعاد روانشناختی و اجتماعی را نیز در بر میگیرد. در گذشته، فقر عمدتاً به عنوان کمبود منابع مادی، به ویژه ناتوانی در تأمین نیازهای اساسی انسانی مانند غذا، لباس و مسکن تلقی میشد.
با این حال، تحقیقات اخیر نشان دادهاند که فقر شامل مسائل عمیقتری است که بر شناخت، تصمیمگیری و سلامت روانی کلی افراد تأثیر میگذارد. در اواخر قرن بیستم، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که افراد در کشورهای در حال گذار، مانند کشورهای پساشوروی تجربه کردند، ابعاد روانشناختی فقر را برجسته کرد. برای بسیاری، تغییر ناگهانی به اقتصاد بازار در دهه 1990 منجر به ایجاد ذهنیتی از کمبود شد که به طور عمیق در فرآیندهای تصمیمگیری و انتخابهای زندگی آنها ریشه دوانده بود.
این تأثیر روانشناختی غالباً به صورت ترس از فقر بروز میکند که میتواند چرخهای از بقا را ایجاد کند و مانع از آن شود که افراد به دنبال فرصتهایی برای رشد و بهبود باشند. تحقیقات در دهه گذشته همچنین رابطه پیچیده بین فقر و اثرات روانشناختی را بررسی کرده است. مطالعات نشان دادهاند که افراد در فقر ممکن است به دلیل استرس و بار شناختی، تصمیمگیریهای نادرستی داشته باشند که به نوبه خود وضعیت اقتصادی آنها را تقویت میکند.
این درک باعث توسعه نظریههایی شده است که فقر را نه تنها به عنوان یک کمبود مادی، بلکه به عنوان تعامل پیچیدهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی مورد بررسی قرار میدهد.
علاوه بر این، مباحث مربوط به فقر شامل دیدگاههای اقتصاد رفتاری شده است و نشان میدهد که مدلهای ذهنی شکلگرفته از تجربیات فقر تأثیر قابل توجهی بر تصمیمگیری دارند. افرادی که با فقر مزمن مواجه هستند ممکن است ترجیحات اقتصادی نامطلوبی را اتخاذ کنند که توانایی آنها را برای اتخاذ تصمیمات مناسب جهت فرار از فقر پیچیدهتر میکند. فقر بر تصمیم گیری
در نتیجه، توجه روزافزونی به این نکته وجود دارد که برای مقابله با علل ریشهای فقر، نیاز به مداخلاتی است که نه تنها بر تأمین منابع مادی تمرکز کند بلکه همچنین بر بازسازی چارچوبهای شناختی که افراد از طریق آنها شرایط و امکانات خود را میبینند، تأکید داشته باشد.
این درک در حال تحول از فقر، منعکسکننده یک تغییر گستردهتر در علوم اجتماعی است که اهمیت تابآوری روانشناختی و تصمیمگیری سازگار را در غلبه بر چالشهای اقتصادی مورد تأکید قرار میدهد. با ادامه تحقیقات در مورد پیامدهای فقر بر رفتار و شناخت، زمینه تاریخی ابعاد روانشناختی فقر همچنان برای توسعه سیاستها و مداخلات مؤثر اهمیت دارد.
ترس از کمیابی
فقر مالی یکی از جنبه های فقر است. به لحاظ زیستی انسانها دچار ترس از کمیابی هستند. به طور مثال ذهن شما می تواند تحت فشار ناشی از کمبود زمان قرار گیرد. کمبودهای عاطفی، مواد غذایی و غیره همه می تواند سیستم هشدار زیستی ما را فعال کند. که اگر چه در سیستم بقا مفید است اما ممکن است در جامعه امروزی موجب اتخاذ تصمیمات هیجانی و نادرست شود.
جنبههای روانشناختی تاثیر فقر بر تصمیم گیری
تجربه ترس ناشی از فقر تأثیر قابل توجهی بر فرآیندهای تصمیمگیری دارد. افرادی که با عدم اطمینان مالی مواجه هستند، معمولاً اولویت را به تسکین کوتاهمدت میدهند و این تمایل تحت تأثیر سطوح بالای استرس و واکنشهای احساسی تشدید میشود.
استرس و تصمیمگیری مالی
استرس به عنوان یک کاتالیزور در تصمیمگیری مالی عمل میکند و توانایی ارزیابی دقیق ریسکها و اتخاذ انتخابهای آگاهانه را مختل میسازد. در شرایط استرس، افراد ممکن است به سمت کاهش زمان ارزش (temporal discounting) گرایش پیدا کنند و به جای در نظر گرفتن عواقب آینده، به دنبال رضایت فوری باشند. این امر میتواند منجر به رفتارهایی عجولانه برای برطرف کردن مسئله فعلی و در نتیجه ایجاد مشکلات آتی شود. هورمون کورتیزول که در موقعیتهای استرسزا ترشح میشود، با افزایش ریسکپذیری و رفتارهای مالی تکانشی مرتبط است و تأثیرات فیزیولوژیکی استرس بر قضاوت مالی را نشان میدهد. فقر بر تصمیم گیری
واکنشهای احساسی و ادراک ریسک
ترس و اضطراب از واکنشهای احساسی رایج به استرس مالی هستند که میتوانند قضاوت را تحت تأثیر قرار دهند و منجر به تصمیمگیریهایی شوند که بیشتر بر پایه مقابله با احساسات فوری باشد تا پیشبرد رفاه مالی فرد. این آشفتگی احساسی ممکن است تمرکز را بر روی زیانهای احتمالی محدود کند و تأثیر قابل توجهی بر قضاوت بگذارد و منجر به انتخابهای مالی بسیار محتاطانه یا خطرناک شود. تحقیقات نشان میدهد که ترس میتواند در زمینههایی که شامل پاداشهای احتمالی است، حساسیت به ریسک را افزایش دهد، در حالی که در مواجهه با زیانهای احتمالی، رفتار ریسکپذیری را نیز افزایش میدهد.
بار شناختی و فقر
بار شناختی ناشی از استرس مالی میتواند فرآیند تصمیمگیری را پیچیدهتر کند. افراد ممکن است در پردازش اطلاعات مالی پیچیده یا اتخاذ انتخابهای استراتژیک با مشکل مواجه شوند، زیرا بارهای ذهنی ناشی از اضطراب و نگرانی درباره ثبات اقتصادی افزایش مییابد. این فشار شناختی میتواند عملکردهای اجرایی مانند توجه و حافظه کاری را مختل کند و در نتیجه تواناییهای مؤثر تصمیمگیری را محدود سازد. جالب اینجاست که در حالی که احساسات منفی میتوانند عملکرد را کاهش دهند، برخی مطالعات نشان میدهند که در شرایط خاص، ممکن است فرآیندهای رویهای حتی با وجود حواسپرتیها بهبود یابند.
دینامیکهای گروهی و ترس جمعی
در محیطهای گروهی، ترس میتواند واگیردار باشد و منجر به تصمیمگیری جمعی شود که ممکن است فاقد عقلانیت باشد. این پدیده که معمولاً به آن “تفکر گروهی” گفته میشود، زمانی رخ میدهد که تمایل به هماهنگی در یک گروه بر تفکر انتقادی غلبه کند و منجر به انتخابهای نامطلوب شود. رهبری مؤثر و ارتباطات باز برای مدیریت ترسهایی که ممکن است در چنین زمینههایی ایجاد شود، ضروری است و این امر امکان تصمیمگیری منطقیتر و استراتژیکتر را فراهم میآورد.
درک ابعاد روانشناختی ترس مرتبط با فقر برای مدیریت تصمیمات مالی و کاهش تأثیرات منفی استرس بر سلامت مالی بسیار مهم است. با شناسایی تعامل بین واکنشهای احساسی، بار شناختی و دینامیکهای اجتماعی، افراد میتوانند به سمت اتخاذ انتخابهای مالی آگاهانهتر و سودمندتر حرکت کنند. فقر بر تصمیم گیری
تأثیر فقر بر تصمیمات پرریسک
فقر میتواند افراد را به سمت اتخاذ تصمیمات مالی پرریسک سوق دهد. وقتی افراد در شرایط مالی دشوار قرار دارند، ممکن است به دنبال راههای سریع برای بهبود وضعیت خود باشند و این میتواند آنها را به سمت سرمایهگذاریهای خطرناک یا قمار سوق دهد. به عنوان مثال، برخی از افراد ممکن است در تلاش برای جبران کمبود مالی، به قمار روی آورند یا در طرحهای سرمایهگذاری با ریسک بالا شرکت کنند.
به طور اجمالی می توان گفت بروز کمیابی یا احساس کمبود میتواند تأثیرات عمیقی بر رفتار مالی و اقتصادی افراد داشته باشد. بر اساس آخرین تحقیقات در علوم شناختی، این احساسات میتوانند منجر به اشتباهات و تصمیمگیریهای پرریسک در چندین زمینه شوند:
- تصمیمگیریهای سریع و غیرمنطقی: افراد در شرایط کمبود ممکن است به سرعت تصمیم بگیرند و از تفکر منطقی دور شوند. این میتواند منجر به خریدهای impulsive (ناگهانی) یا سرمایهگذاریهای پرریسک شود.
- تمرکز بر کوتاهمدت: احساس کمیابی ممکن است افراد را به تمرکز بر نیازهای فوری و کوتاهمدت سوق دهد و آنها را از برنامهریزی بلندمدت و سرمایهگذاریهای پایدار بازدارد.
- خریدهای غیرضروری: برای جبران احساس کمبود، افراد ممکن است به خرید کالاهای غیرضروری روی آورند تا حس رضایت موقتی را تجربه کنند.
- افزایش ریسکپذیری: برخی افراد ممکن است در تلاش برای جبران کمبود مالی خود، به سمت سرمایهگذاریهای پرریسکتر بروند، مانند قمار یا سرمایهگذاری در بازارهای ناپایدار.
- عدم مدیریت بدهی: در شرایط کمبود، افراد ممکن است به راحتی به بدهی روی آورند و از مدیریت صحیح مالی غافل شوند، که میتواند منجر به افزایش مشکلات مالی در آینده شود.
- تأثیر بر روابط اجتماعی: احساس کمبود میتواند بر روابط اجتماعی تأثیر بگذارد و افراد را به سمت انزوا سوق دهد، که این نیز میتواند بر رفتار اقتصادی آنها تأثیر بگذارد.
- کاهش خلاقیت و نوآوری: در شرایط کمبود، افراد ممکن است کمتر قادر به تفکر خلاقانه و پیدا کردن راهحلهای جدید برای مشکلات مالی خود باشند.
تأثیرات اجتماعی
ترس از فقر تأثیر عمیقی بر دینامیکهای اجتماعی دارد و نه تنها بر افراد، بلکه بر کل جوامع تأثیر میگذارد. این تأثیر را میتوان از زوایای مختلفی مشاهده کرد، از جمله رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای تصمیمگیری و رفاه عمومی جمعیتهایی که در شرایط ناامن زندگی میکنند.
پیامدهای روانشناختی و اجتماعی
افرادی که در ترس از فقر زندگی میکنند، معمولاً با کاهش عزت نفس و بحران هویت مواجه هستند. تصورات اجتماعی که ارزش فرد را با موفقیت مالی برابر میدانند، باعث میشود بسیاری از آنها احساس ناکافی بودن و شرمندگی را در درون خود بپرورانند. این بار روانی میتواند منجر به کاهش اعتماد به نفس شود و توانایی آنها را برای یادگیری مهارتهای جدید و ابتکار عمل در زمینههای شخصی و حرفهای تحت تأثیر قرار دهد. علاوه بر این، طرد اجتماعی ناشی از فقر میتواند احساس بیگانگی را تشدید کند و ممکن است به افزایش پرخاشگری و رفتارهای ناهنجار در مدارس و محلهها منجر شود.
اقتصاد رفتاری و تصمیمگیری
ترس از فقر همچنین میتواند رفتارهای تصمیمگیری را از طریق چارچوبهای روانشناختی شکل دهد. افرادی که از زمینههای اقتصادی پایینتری آمدهاند، معمولاً به دلیل تجربیات زندگی خود در کمبود، تمایل به ریسکپذیری کمتری دارند و به سنتها بیشتر تمایل نشان میدهند. این الگوهای رفتاری میتوانند در انتخابهای زندگی محافظهکارانهتر تجلی یابند و بر مسیرهای آموزشی و شغلی تأثیر بگذارند و به چرخه فقر دامن بزنند. تمایل به تطابق با محدودیتهای فوری به جای تصور اهداف بلندمدت میتواند ظرفیت تجسم آیندههای بهتر را مختل کند، که این امر برای شکستن چرخه فقر بسیار حیاتی است.
دینامیکهای اجتماعی
در مقیاس وسیعتر، ترس از فقر بر همبستگی جامعه و سرمایه اجتماعی تأثیر میگذارد. محلههای آسیبپذیر که با پیوندهای اجتماعی ضعیف مشخص میشوند، میتوانند محیطهایی تولید کنند که فقر را تداوم بخشیده و فرصتهای رشد و توسعه را محدود کنند. برعکس، محلههای قوی همکاری، اعتماد و حمایت متقابل را پرورش میدهند که برای تابآوری جامعه و تحرک اقتصادی ضروری است. بنابراین، پرداختن به تأثیرات اجتماعی فقر نه تنها موضوعی اقتصادی است، بلکه پرسشی است درباره تقویت دینامیکهای اجتماعی که به افراد و جوامع اجازه میدهد شکوفا شوند.
ترس از فقر، چارچوبهای روانشناختی افراد را شکل میدهد و اغلب منجر به چرخهای از تلاش برای بقا میشود که تمرکز آن تنها بر حفظ وضعیت موجود است و نه پیگیری رشد یا فرصتها.
مطالعات موردی
چارچوب روانشناختی فقر
یکی از مطالعات موردی جالب، تأثیرات روانشناختی زندگی در بالای خط فقر را مورد بررسی قرار میدهد. افرادی که در این وضعیت ناپایدار قرار دارند، معمولاً ذهنیتی مبتنی بر پرهیز از ریسک پیدا میکنند و اولویت را به اجتناب از ناپایداری مالی به جای پیگیری فرصتهای رشد میدهند. این پدیده یک پارادوکس ایجاد میکند که در آن دستیابی به سطحی از امنیت مالی، تنها به رضایت ناشی از حفظ وضعیت موجود منجر میشود و نه تلاش برای انباشت ثروت یا پیشرفت شخصی. این چرخه میتواند تمرکز بر بقا را تداوم بخشد و آرزوها را محدود کرده و تعامل با فرصتهای جدید را کاهش دهد.
تأثیر تجربیات اولیه
تحقیقات نشان میدهد که تجربیات اولیه سختی به طور قابل توجهی باورهای افراد درباره فقر و مدیریت مالی را شکل میدهد. به عنوان مثال، کسانی که در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زندگی کردهاند، معمولاً در سازگاری با اقتصاد بازار با چالشهایی مواجه بودند. ذهنیت ریشهدار آنها بقا را بر سازگاری ترجیح میداد و این امر منجر به دشواری در پیمایش در چشماندازهای اقتصادی جدید شد. این میراث تفکر مبتنی بر کمبود میتواند ترس و تردید را در افراد عمیقاً ریشهدار کند و شکستن الگوهای رفتاری تثبیتشده و کاوش در مسیرهای جدید رشد را دشوارتر کند.
رنج و مقاومت
مفهوم رنج در تجربه فقر مرکزی است و به اشکال مختلفی از جمله ناتوانی عاطفی، جسمی و اجتماعی تجلی مییابد. یک مجموعه قابل توجه از تحقیقات نشان میدهد که افراد فقیر اغلب با موانع سیستمی مواجه هستند که وضعیت آنها را تشدید میکند و منجر به چرخهای از محرومیت و بدرفتاری میشود. مبارزه و مقاومت در برابر این نیروها در مطالعات کیفی مختلف مشهود است، که نشان میدهد ترس از فقر میتواند افراد را به اقدام دفاعی به جای اقدام پیشگیرانه سوق دهد و آنها را بیشتر در چرخههای آسیبپذیری گرفتار کند و تواناییهای تصمیمگیری آنها را محدود کند. این مطالعات موردی رابطه پیچیده بین ترس از فقر و تصمیمگیری را روشن میسازد و نشان میدهد که چگونه موانع روانشناختی میتوانند توانایی افراد را برای تصور و پیگیری زندگیهای پررونقتر مختل کنند.
مکانیزمهای مقابله
مکانیزمهای مقابله، استراتژیهای ضروری هستند که افراد برای مدیریت استرس و اضطراب ناشی از عدم امنیت مالی و ترس از فقر به کار میبرند. این مکانیزمها میتوانند بهطور قابل توجهی بر تصمیمگیری و سلامت روانی کلی تأثیر بگذارند، بهویژه برای کسانی که در شرایط کمدرآمد قرار دارند.
انواع استراتژیهای مقابله
استراتژیهای مقابله را میتوان به دو دسته سازگار و ناسازگار تقسیم کرد. استراتژیهای سازگار، آنهایی هستند که به تقویت تابآوری و سلامت روان کمک میکنند، مانند جستوجوی حمایت اجتماعی، درگیر شدن در حل مسئله یا شرکت در فعالیتهای اجتماعی. این روشها به افراد کمک میکند تا بهطور مؤثرتری با چالشهای فقر مواجه شوند و سلامت روانی خود را حفظ کنند.
در مقابل، استراتژیهای ناسازگار ممکن است تسکین موقتی فراهم کنند، اما میتوانند عواقب مضری درازمدت داشته باشند، از جمله سوءمصرف مواد یا کنارهگیری اجتماعی.
نقش حمایت افراد با تجربه و متخصص
تحقیقات نشان میدهد که وجود حمایت افراد با تجربه و متخصص میتواند اثربخشی استراتژیهای مقابلهای را در میان افرادی که با فقر مواجه هستند، افزایش دهد. بهعنوان مثال، جوانانی که به حمایت بزرگسالان دسترسی دارند، گزارش کردهاند که از استراتژیهایی مانند ابراز خود، آرامسازی خود و جستوجوی امنیت بهرهمند شدهاند که به کاهش تأثیرات روانی استرسورها در طول زمان کمک کرده است.
برعکس، جوانانی که از حمایت بزرگسالان محروم بودند، معمولاً متوجه شدند که استراتژیهای مقابلهای آنها، مانند حواسپرتی و حل مسئله، میتواند علائم روانی آنها را تشدید کند و این موضوع اهمیت حمایت اجتماعی را در مقابله مؤثر نشان میدهد.
تکنیکهای مقابله مالی
در مواجهه با استرس مالی بهطور خاص، افراد ممکن است از تکنیکهای مختلفی مانند ایجاد یک برنامه مالی، بودجهبندی و تأسیس یک صندوق اضطراری استفاده کنند. این استراتژیها رویکردی ساختاریافته برای مدیریت منابع مالی فراهم میکنند و اعتماد به نفس را در تصمیمگیری افزایش میدهند و اضطراب مرتبط با هزینههای غیرمنتظره را کاهش میدهند. علاوه بر این، حفظ عادت پسانداز میتواند شدت بحرانها را هنگام بروز کاهش دهد، زیرا خانوادههایی که پسانداز دارند، بهتر قادر به مدیریت چالشهای مالی ناگهانی هستند.
منابع
فقر بر تصمیم گیری
وحید زارعی
محقق و نویسنده و مدرس حوزه توسعه فردی و مدیریت کسب و کار
بدون دیدگاه