علل کاهش انگیزه در میانه کارها می تواند متعدد و پیچیده باشد. چه بسیار افرادی که در شروع یک کار یا وظیفه بسیار با انگیزه هستند اما در میانه راه انگیزه خود را تا حدی از دست می دهند که به طور کل از ادامه آن کار منصرف می شوند. در این مطلب به علل کاهش انگیزه در افراد به لحاظ روانشناسی و بررسی علمی این موضوع می پردازیم.
پیش از اینکه بدانیم چرا بی انگیزه می شویم باید تعریف درستی از انگیزه و کلمه هم ردیف آن به نام اراده داشته باشیم.
انگیزه و اراده دو مفهوم کلیدی در روانشناسی و علوم رفتاری هستند که به ما کمک میکنند تا رفتارها و انتخابهای خود را درک کنیم.
انگیزه به عنوان نیرویی تعریف میشود که ما را به اقدام وا میدارد. این نیرو میتواند ناشی از نیازها، خواستهها یا اهداف باشد. انگیزهها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند:
1. انگیزههای داخلی: این نوع انگیزهها از درون فرد نشأت میگیرند، مانند علاقه به یادگیری، لذت از انجام یک فعالیت یا احساس رضایت شخصی.
2. انگیزههای خارجی: این انگیزهها از عوامل بیرونی ناشی میشوند، مانند پاداشها، تشویقها یا فشارهای اجتماعی.
اراده یا خودکنترلی به توانایی فرد برای کنترل رفتارها و تصمیمات خود اشاره دارد. این مفهوم شامل قدرت مقاومت در برابر وسوسهها و انجام اقدامات متناسب با اهداف بلندمدت است. اراده معمولاً به عنوان یک منبع محدود در نظر گرفته میشود که با استفاده مکرر ممکن است کاهش یابد.
از لحاظ علمی، انگیزه و اراده تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارند، از جمله:
• عوامل زیستی: مانند سطح هورمونها و عملکرد سیستم عصبی.
• عوامل روانشناختی: مانند شخصیت، تجربیات گذشته و باورهای فرد.
• عوامل اجتماعی: مانند فرهنگ، محیط خانواده و تعاملات اجتماعی.
به طور کلی، انگیزه و اراده نتیجه تعامل پیچیدهای از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی هستند که بر رفتار و تصمیمگیریهای ما تأثیر میگذارند.
ضمنا باید بدانیم انگیزه بیشتر برای شروع کارها مفید است و یک نیرو و انرژی مثبت برای شروع کارهاست و آنچه ما را به ادامه کارها وا می دارد عادت های ماست. هر چه انگیزه و عادتهای ما بیشتر در تضاد باشند، ذهن ما بیشتر انرژی مصرف کرده و زودتر انگیزه ما تخلیه می شود.
حال می توانیم به این موضوع بپردازیم که چرا بی انگیزه می شویم؟ و علل کاهش انگیزه در میانه کارهایی که در ابتدا در مورد آنها انگیزه بسیاری داشتیم چیست؟
عوامل روانشناختی کاهش انگیزه
عوامل روانشناختی نقش حیاتی در درک این موضوع دارند که چرا افراد ممکن است در میانهی وظایف یا پروژهها دچار بیانگیزگی شوند. این عوامل شامل تأثیرات درونی متنوعی هستند، از جمله خودکارآمدی، ترس از شکست و باورهای محدودکننده که بهطور قابل توجهی سطح انگیزهی فرد را شکل میدهند.
خودکارآمدی
خودکارآمدی، که بهعنوان باور به توانایی شخص برای موفقیت تعریف میشود، برای حفظ انگیزه بسیار مهم است. افرادی که خودکارآمدی پایینی دارند، معمولاً به تواناییهای خود شک دارند و این امر میتواند منجر به کاهش انگیزه و تابآوری آنها در مواجهه با چالشها شود. برعکس، افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند، تمایل دارند که شکستها را بهعنوان فرصتهایی برای یادگیری ببینند نه نشانههایی از ناکامی، که این موضوع انگیزهی آنها برای ادامهی پیگیری اهداف را تقویت میکند.
ترس از شکست
ترس از شکست یکی دیگر از موانع روانشناختی مهم در مسیر انگیزه است. این ترس فراگیر میتواند به رفتارهای اجتنابی، تعلل و کاهش اعتماد به نفس منجر شود و افراد را وادار کند تا چالشها را کنار بگذارند یا از آنها دوری کنند. این ترس معمولاً ناشی از باور به این است که اشتباهات تواناییهای فرد را تعریف میکنند و این موضوع باعث ایجاد اضطراب هنگام تلاش برای انجام کارهای دشوار میشود. برای مقابله با این ترس، افراد میتوانند با تغییر نگرش خود نسبت به شکست، آن را بهعنوان یک گام برای رشد و تابآوری ببینند.
باورهای محدودکننده
باورهای محدودکننده که اغلب از طریق تأثیرات خارجی و تجربیات شخصی شکل میگیرند، میتوانند انگیزه را مختل کنند. این باورها ممکن است ناشی از بازخوردهای منفی، انتقادات یا کمبود حمایت در سالهای اولیه زندگی باشند که منجر به تردید در خود و کاهش انگیزه میشود. شناسایی و به چالش کشیدن این باورهای محدودکننده برای پرورش ذهنیتی سالمتر و افزایش انگیزه ضروری است.
انعطافپذیری روانشناختی
انعطافپذیری روانشناختی به معنای توانایی باقی ماندن در لحظه و سازگاری با چالشهای انگیزشی است. افرادی که با انعطافپذیری روانشناختی مشکل دارند، ممکن است در مواجهه با افکار یا احساسات ناخوشایند دچار مشکل شوند، که این امر میتواند توانایی آنها را در عمل بر اساس ارزشهایشان مختل کند. با افزایش آگاهی از این موانع و تلاش برای پرورش انعطافپذیری روانشناختی، افراد میتوانند بهتر به مدیریت انگیزههای خود پرداخته و اهدافشان را مؤثرتر دنبال کنند. علل کاهش انگیزه
عوامل عاطفی
عواطف نقش بسیار مهمی در شکلگیری سطوح انگیزه ما ایفا میکنند و میتوانند هم بهعنوان محرک و هم بهعنوان مانع در مسیر پیشرفت ما عمل کنند. تأثیر عواطف مثبت و منفی بر انگیزه قابل توجه است و هر نوع از آنها به شیوههای مختلف بر رفتارهای ما تأثیر میگذارد.
تأثیر عواطف مثبت و منفی بر انگیزه
عواطف مثبت، مانند شادی، هیجان و اشتیاق، میتوانند بهطرز چشمگیری انگیزه را افزایش دهند. زمانی که افراد احساسات مثبت را تجربه میکنند، تمایل بیشتری به شرکت در فعالیتهای هدفمحور دارند و با انرژی و خوشبینی به دنبال اهداف خود میروند. از طرف دیگر، عواطف منفی—مانند غم، ناامیدی یا خشم—میتوانند از انگیزه بکاهند و منجر به تعلل و رفتارهای اجتنابی شوند. جالب است که در حالی که عواطف منفی معمولاً انگیزه را کاهش میدهند، برخی افراد ممکن است ناامیدی خود را به اقدامهای سازنده تبدیل کنند که نشاندهندهی ویژگی فردی پاسخهای عاطفی و تأثیر آنها بر انگیزه است.
حمایت عاطفی و انگیزه
وجود یک شبکه اجتماعی حمایتکننده—شامل خانواده، دوستان، مربیان و همکاران—میتواند بهطور قابل توجهی انگیزه را تقویت کند. حمایت عاطفی احساسات تأیید، تشویق و تعلق را ایجاد میکند که برای حفظ سطوح بالای انگیزه، بهویژه در زمانهای چالشبرانگیز، ضروری است. این سیستم حمایتی میتواند اعتماد به نفس و اطمینان لازم برای حفظ انگیزه را فراهم کند و احساس تردید و ناامیدی را کاهش دهد.
تأثیر افسردگی و اضطراب بر انگیزه
اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب میتوانند به شدت انگیزه را تضعیف کنند. افسردگی معمولاً با کمبود انرژی، ناامیدی و کاهش علاقه به فعالیتها مشخص میشود که منجر به دشواری در انجام کارها و پیگیری اهداف میشود. به همین ترتیب، اضطراب میتواند حس ترس و فشار را ایجاد کند و توانایی فرد برای اقدام را به دلیل نگرانی مداوم دربارهی شکستهای احتمالی یا نتایج نامشخص مختل کند. شناسایی تأثیر این چالشهای عاطفی برای افرادی که در تلاش برای مدیریت مشکلات انگیزشی خود هستند، بسیار مهم است. علل کاهش انگیزه
استراتژیهای مقابلهای و تأثیر آنها بر انگیزه
افراد ممکن است به دلیل ناملایمات خارجی، مانند بیماری یا بحرانهای شخصی، نوساناتی در انگیزه خود تجربه کنند. با این حال، برخی ممکن است در مواجهه با این چالشها انگیزهای تازه پیدا کنند و از مشکلات بهعنوان منبعی برای قدرت درونی استفاده کنند. توانایی تغییر نگرش نسبت به مشکلات بهعنوان فرصتهایی برای رشد، همراه با تمرکز بر اهداف کوچک و قابل مدیریت، میتواند در حفظ انگیزه در زمانهای دشوار بسیار مؤثر باشد.
فرسودگی شغلی و پیامدهای عاطفی آن
فرسودگی شغلی، که اغلب با افسردگی اشتباه گرفته میشود، با خستگی مزمن و از دست دادن انگیزه مشخص میشود، بهویژه در زمینههای کاری. این وضعیت ناشی از تقاضاهای بیش از حد کاری است و میتواند به دیدگاه بدبینانهای نسبت به کار و زندگی منجر شود. خستگی عاطفی مرتبط با فرسودگی شغلی میتواند موانعی برای انگیزه ایجاد کند و یافتن هدف یا رضایت در تلاشها را برای افراد دشوار سازد.
نظریههای علل کاهش انگیزه
نظریه خودتعیینی
نظریه خودتعیینی (SDT) به نقش عوامل درونی و بیرونی در انگیزه تأکید میکند. بر اساس این نظریه، انگیزه زمانی شکوفا میشود که افراد احساس خودمختاری، شایستگی و ارتباط با دیگران داشته باشند. وقتی این عناصر تحت تأثیر قرار میگیرند—مانند کنترل بیش از حد، کمبود بازخورد یا انزوا—انگیزه میتواند بهطور قابل توجهی کاهش یابد و افراد احساس ناامیدی و بیعلاقگی نسبت به اهداف خود کنند.
درک کاهش انگیزه
کاهش انگیزه پدیدهای پیچیده است که تحت تأثیر عوامل مختلف داخلی و خارجی قرار دارد. برای درک جزئیات این کاهش، چندین نظریه توسعه یافته است که هر یک بینشهایی دربارهی دلایل از دست دادن انگیزه در میان تلاشها ارائه میدهد.
نظریه تعیین هدف
نظریه تعیین هدف بیان میکند که تعیین اهداف مشخص، چالشبرانگیز و در عین حال قابل دستیابی میتواند سطح انگیزه را افزایش دهد. زمانی که اهداف مبهم یا بیش از حد بلندپروازانه باشند، افراد ممکن است احساس غرق شدن کنند که منجر به کاهش انگیزه میشود. اهداف واضح و قابل اندازهگیری کمک میکنند تا تمرکز حفظ شود و حس تعهد ایجاد گردد که برای غلبه بر موانع و حفظ انگیزه ضروری است.
هرم نیازهای مازلو
هرم نیازهای آبراهام مازلو چارچوبی برای درک کاهش انگیزه ارائه میدهد که نیازهای انسانی را به صورت سلسلهمراتبی دستهبندی میکند. نیازهای اساسی، مانند نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی، باید قبل از اینکه فرد به دنبال نیازهای بالاتر، مانند احترام و خودتحققیابی باشد، برآورده شوند. وقتی نیازهای بنیادی برآورده نمیشوند، افراد معمولاً کاهش انگیزه را تجربه میکنند، زیرا تمرکز آنها به سمت تأمین این نیازهای اساسی تغییر میکند تا پیگیری اهداف شخصی یا حرفهای.
نقش سلامت روان
سلامت روان نقش حیاتی در انگیزه دارد. شرایطی مانند افسردگی و اضطراب میتوانند منجر به از دست رفتن عمیق انگیزه شوند و حتی انجام کارهای روزمره را غیرقابل تحمل کنند. هنگامی که مشکلات سلامت روان به وجود میآیند، انگیزه درونی برای شرکت در فعالیتها معمولاً کاهش مییابد که نتیجه آن کاهش بهرهوری و اشتیاق است.
تأثیر فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی یکی دیگر از عوامل مهم در کاهش انگیزه است. وقتی افراد تحت فشار تقاضاهای بیش از حد قرار میگیرند، چه در زمینه شخصی و چه حرفهای، ممکن است خستگی عاطفی، جسمی و ذهنی را تجربه کنند. این وضعیت فرسودگی میتواند انگیزه را تضعیف کند و افراد را به جدا شدن از مسئولیتها و تلاشهای خود سوق دهد.
تأثیرات خارجی و منفی
قرار گرفتن مداوم در معرض منفینگری از منابع خارجی، مانند محیطهای کاری سمی یا دایرههای اجتماعی غیرحمایتی، میتواند انگیزه را کاهش دهد. چنین تأثیراتی میتوانند خودتردیدی را تقویت کرده و اشتیاق را کاهش دهند، بهطوری که برای افراد دشوارتر شود که به اهداف خود متعهد بمانند.
همچنین می توانید از اینجا وارد مقاله روش های افزایش تمرکز شوید
راهکارهایی برای مقابله با کاهش انگیزه
در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که صرف تلقین کردن و تفکر مثبت باعث افزایش انگیزه نمی شود و چه بسا ممکن است در صورت عدم دستیابی به اهداف باعث کاهش عزت نفس نیز بشود. از این رو درک علمی و درست از علل بی انگیزگی مهمتر از تلقین یا مثبت اندیشی بی نتیجه است.
شناسایی موانع انگیزه
درک دلایل اصلی کاهش انگیزه برای رسیدگی مؤثر به این مشکل بسیار مهم است. موانع رایج شامل فرسودگی، تفکر منفی و احساس عدم ارتباط با اهداف شخصی هستند. شناسایی این عوامل به افراد این امکان را میدهد که استراتژیهای هدفمندی برای بهبود وضعیت خود پیادهسازی کنند.
ایجاد روالها و عادات مثبت
ایجاد روالهای منظم و عادات مثبت میتواند بهطور قابل توجهی سطح انگیزه را افزایش دهد. این شامل توسعه مهارتهای مدیریت زمان مؤثر و تعیین اهداف واضح و قابل دستیابی است. تقسیم کارهای بزرگ به مراحل کوچکتر و قابل مدیریت، که به آن «تکهتکه کردن» میگویند، میتواند پروژههای دشوار را قابل دسترستر و کمتر طاقتفرسا کند. به عنوان مثال، استفاده از یک لیست کارها با وظایف ساده میتواند حس موفقیت و انگیزه را تقویت کند.
تمرین خودرحمی
زمانی که با کاهش انگیزه مواجه هستید، ضروری است که خودرحمی را تمرین کنید. احساسات نداشتن انگیزه را بدون قضاوت نسبت به خود بپذیرید و به خودتان اجازه دهید تا زمانی برای استراحت و تجدید قوا بگذارید. این رویکرد به کاهش گفتوگوهای منفی درونی کمک کرده و ذهنیتی سالمتر را پرورش میدهد که افراد را تشویق میکند تا با تمرکز تازهای به وظایف خود بازگردند. علل کاهش انگیزه
تعیین اهداف قابل دستیابی
تعیین اهداف واقعی و قابل دستیابی یک استراتژی اساسی برای مقابله با کاهش انگیزه است. تقسیم آرزوهای بزرگ به اجزای کوچکتر و قابل مدیریتتر، مسیر واضحتری برای دستیابی فراهم میآورد. ارزیابی منظم این اهداف اطمینان میدهد که همچنان مرتبط و قابل دستیابی هستند، که میتواند انگیزه و اشتیاق را دوباره زنده کند.
جستجوی کمک حرفهای
برای افرادی که مشکلات انگیزشی آنها ناشی از چالشهای عمیقتر سلامت روان مانند افسردگی یا اضطراب است، جستجوی کمک حرفهای ممکن است ضروری باشد. درمان یا مشاوره میتواند حمایت و استراتژیهای ضروری متناسب با نیازهای فردی ارائه دهد. همچنین درک تأثیر استرس بر انگیزه نیز حیاتی است، زیرا مدیریت سطوح استرس میتواند منجر به بهبود تمرکز و بهرهوری شود.
بهرهگیری از حمایتهای خارجی
جذب انگیزه از دیگران میتواند مفید باشد. تعامل با همکاران یا مربیان حمایتی میتواند در دوران کاهش انگیزه الهامبخش و تشویقکننده باشد. به اشتراک گذاشتن تجربیات و استراتژیها در یک جامعه میتواند حس ارتباط و مسئولیتپذیری را تقویت کند.
تأکید بر خودمراقبتی
گنجاندن روشهای خودمراقبتی در روالهای روزانه میتواند احساس فرسودگی را کاهش داده و رفاه کلی را افزایش دهد. تکنیکهایی مانند ذهنآگاهی، ورزش و حفظ سبک زندگی متعادل میتوانند به حفظ انگیزه در طول زمان کمک کنند، زیرا استرس را کاهش داده و وضوح ذهنی را تقویت میکنند.
منابع
3. Reeve, J. (2015). *Understanding motivation and emotion* (7th ed.). Wiley.
وحید زارعی
بسیار عالی بود استاد. مطالب کاربردی و عالی بودن