جبر یا اراده آزاد ؟ این موضوع ریشه در مباحثی چند هزار ساله دارد. بسیاری از فلاسفه جهان در طول تاریخ به دنبال پاسخی برای این پرسش بودند، اما اغلبِ آن مباحث، مرتبط به دو گزینه بود که آیا ما سرنوشت خود را تعیین می کنیم و یا سرنوشت ما از قبل تعیین شده است. اما در سالهای اخیر، این بحث در جوامع علمی به خصوص در حوزه روانشناسی، به شکلی دیگر مطرح شده است. پس از آشنایی انسان با شهود و ناخودآگاه پرسشی جدید شکل گرفت. آیا همان تصمیماتی که گمان می کنیم با اختیار و منطق گرفته ایم به واقع توسط بخش خودآگاه مغز ما اتخاذ شده است و یا به وسیله شهود و ناخودآگاه؟
ما می دانیم که انسان به عنوان یک موجود هوشمند و پیشرفته، دارای ارادهای است که به او اجازه میدهد تصمیمهای خود را بگیرد و بر اساس آنها عمل کند. اما سؤالی که مطرح می شود، این است که آیا این ارادهای که در انسان وجود دارد، واقعاً آزاد است یا نه؟ آیا ما تصمیم می گیریم یا شهودمان و اراده آزاد صرفا یک توهم است؟
بسیاری از فلاسفه و دانشمندان در طول تاریخ به بحث درباره اراده آزاد پرداختهاند. همینطور در سالهای اخیر بحث بین Liberterian ها و determenism ها به عنوان یک بحث داغ وجود داشته است، برخی از دانشمندان و محققین معتقدند که اراده آزاد وجود دارد و انسان قادر به انتخاب و تصمیمگیری است، در حالی که دیگران باور دارند که این اراده آزاد وجود ندارد و تمامی تصمیمات انسان قبل از آنکه او بفهمد، در شهود و ناخودآگاه او رقم می خورد و او تنها اجرا کننده آن تصمیمات است.
با توجه به بحثهای مختلف درباره اراده آزاد، در این مقاله به بررسی دو دیدگاه مختلف درباره این موضوع پرداختهایم.
ابتدا باید بدانیم که هر دو دیدگاه و دیدگاه های میانی آن که معتقدند هر دو حالت در درون بشر وجود داشته و بسته به شرایط فعال می شوند، دارای شواهد و تحقیقات علمی بسیاری هستند. از این رو این بحث یک موضوع کاملا علمی میان دانشمندان و روانشناسان سطح بالا است و هیچ کدام از طرفین صرفا بر اساس نظر شخصی یا دلایل غیر علمی چنین مباحثی را مطرح نمی کنند.
دیدگاه اول: اراده آزاد وجود دارد
ابتدا به دیدگاه تایید وجود اراده آزاد می پردازیم. دیدگاهی که علاوه بر برخی از روانشناسان دیدگاه عامه مردم نیز هست. روانشناسان انسان گرا، مانند آبراهام مزلو و کارل راجرز جزو افرادی هستند که به اغلب از مفهوم اراده آزاد استفاده می کنند. استدلال اصلی آنها این است که اراده آزاد برای خودشکوفایی و تغییر در رفتار لازم است. به دلایل مختلفی طرفداران این دیدگاه که اغلب رفتارگرا هستند اعلام می کنند که انسان تا حد بسیاری در انتخاب های خود مختار است. او می تواند وارد یک اطاق شود و از بین دو بشقاب کلوچه دلخواه خود را به انتخاب خود بردارد. بر همین اساس به دلیل دو ویژگی توانایی تصمیم و توانایی انتخاب انسان را دارای اراده آزاد می دانند که می تواند رفتار خود را تعیین، تغییر و یا اعمال کند. این دیدگاه می گوید:
۱- توانایی تصمیمگیری
انسان قادر به تصمیمگیری است و میتواند در هر لحظه، تصمیم خود را اتخاذ کند. به عنوان مثال، انسان میتواند تصمیم بگیرد که به کار خود ادامه دهد یا آن را ترک کند، به یک شغل جدید بپردازد یا در شغل فعلی خود باقی بماند. بخش آگاه و منطقی ذهن شما توانایی تمیز دادن بین گزینه ها و یا تحلیل منطقی آنها را در تصمیم گیری دارد و این موضوع قابل رویت است.
۲- توانایی انتخاب
انسان قادر به انتخاب است و میتواند بین گزینههای مختلفی که در پیش رویش قرار دارد، انتخاب کند. به عنوان مثال، انسان میتواند تصمیم بگیرد که به یک دانشگاه خاص برود یا نه، با یک شخص خاص ازدواج کنید یا با شخص دیگری، و غیره. از این رو می توان گفت انسان می تواند آگاهانه تصمیم بگیرد و بر اساس تصمیم آگاهانه خود از میان گزینه ها انتخاب کند.
اگر چه دیدگاه های میانه ای هم مانند دیدگاه دنیل کنمن وجود دارد که انسان را دارای دو سیستم تصمیم گیری سریع و آهسته می داند و در کتاب معروف تفکر سریع و آهسته به آن اشاره کرده است، اما ما در این مطلب می خواهیم به دیدگاه دوم که تاثیرات شهود و ناخودآگاه بر تصمیمات را قوی تر می دانند اشاره کنیم.
دیدگاه دوم: اراده آزاد وجود ندارد
در این دیدگاه، فرضیه این است که اراده آزاد به آن شکل که طرفداران اراده آزاد می گویند، وجود ندارد و تمامی تصمیمات انسان قبل از آنکه او بفهمد، قبل از وی رقم میخورد. بر اساس این دیدگاه، تصمیمات انسان تحت تأثیر عوامل مختلفی هستند که او نمیتواند آنها را کنترل کند.
در دیدگاه دوم روانشناسان و دانشمندان با تکیه بر تحقیقات اینطور بیان می کنند که همه تصمیمات و انتخاب های ما تحت تاثیر شهود و ناخودآگاه ماست. و در واقع پیش از آنکه بدانیم تاثیرات خود را از پس زمینه های ذهنی خود دریافت کرده ایم و حتی زمانی که گمان می کنیم خودمان تصمیمی را اتخاذ کرده ایم ناخودگاهمان ما را به سمت آن تصمیم هدایت کرده است.
جدا از مباحث فلسفی گذشته و نظریه های اولیه از جمله مباحث فروید که تاثیر شهود بر رفتار و شخصیت انسان را بسیار گسترده می دانست. مطالعات جدیدتری مانند مطالعات عصب شناسان باعث ایجاد شک در نحوه عملکرد ما و نظریه اراده آزاد شد. مطالعات جدید تصویربرداری عصبی که با استفاده از دستگاههای الکتروانسفالوگرام (EEG) انجام شده است، اراده آزاد را مورد تردید قرار میدهد، زیرا دانشمندان اکنون میتوانند انتخابهایی را که شرکتکنندگان در مطالعات ساده انجام میدهند، قبل از اینکه نفرات مورد آزمایش، آگاهانه تصمیم خود را بگیرند، پیشبینی کنند، آزمایشهای دیگر نشان میدهد که نورونهای حرکتی (بخشی از مغز که مسئول حرکت ارادی است) 300 میلیثانیه قبل از اینکه شرکت کنندگان مورد آزمایش به طور آگاهانه از تمایل به حرکت آگاه شوند، شلیک میشوند. به نظر می رسد که این نظریه را تایید می کند که تصمیمات و اقدامات نتیجه علل قبلی هستند. اراده آزاد نشان می دهد که ما به مغز خود بگوییم که چه کاری انجام دهد و اعمال به دنبال آن انجام می شود. تصویربرداری عصبی میگوید نورونها حرکت میکنند، سپس به مغزمان میگوییم که چه کاری انجام دهد، و اقدامات دنبال میشوند. بنابراین نورون ها در این مورد علت اولیه هستند.
مطالعاتی از این دست، عمدتاً از طریق جامعه عصبشناسان، منجر به ایجاد شک نسبت به اراده آزاد شده است. با این حال، این بدان معنا نیست که جامعه یک فکر است. مایکل گازانیگا، آزمایشگر اصلی آزمایش معروف جسم پینه ای، که آزمایش او در زمینه جداسازی دو نیم کره بسیار معروف است، ادعا می کند که مردم هنوز مسئول اعمال خود هستند.
اینکه ما انسانها بسیار تحت تاثیر جامعه و اطرافیانمان هستیم یک اصل پذیرفته شده است. اما در این میان افرادی مانند جان بارگ به عنوان یک روانشناس اجتماعی مدعی هستند که اثر پیش زمینه و یا Priming می تواند، بسیار بیشتر از آنچه گمان می کنیم بر تصمیمات ما اثر بگذارد.
اثر پیشزمینه وقتی روی میدهد که قرار گرفتن در معرض یک محرک، ناخواسته و ناخودآگاه، در پاسخ به محرک بعدی تأثیر میگذارد. به عنوان مثال، چنانچه ابتدا کلمه دکتر به شخصی گفته شود و بعد از او بخواهند که با حرف «پ» یک کلمه بگوید به احتمال قوی کلمه پرستار یا پزشک را خواهد گفت تا مثلاً پرتقال.
اثر پیشزمینه به کلمات محدود نمیشود. کارها و اعمال ما توسط رویدادها و محرکهایی پیشزمینهسازی میشوند که ما از آنها آگاه نیستیم. در آزمایشی که به سال ۱۹۹۶ توسط جان بارگ John Bargh در دانشگاه نیویورک انجام شد، از دو گروه از دانشجویان خواسته شد تا با کلماتی به هم ریخته جمله سازی کنند. یک گروه از دانشجویان با کلماتی جمله میساختند که با مفهوم پیری و خستگی در ارتباط بود و گروه دیگر با کلمات مرتبط با جوانی و شادابی، وقتی کار دانشجویان تمام شد، از آنها خواستند تا به اتاقی در انتهای سالن بروند. وقتی زمان رفتن به انتهای سالن را در هر دو گروه اندازه گرفتند، مشخص شد که گروهی که جملاتی مربوط به پیری ساخته بودند به شکلی مشخص، آرامتر مسافت را پیمودند. در حالی که آنها از هدف آزمایش و شیوه آن اطلاعی نداشتند. در پژوهشی دیگر در دانشگاه ییل مشخص شد که هنگام گفتگو و مصاحبه، حتی در دست گرفتن یک لیوان نوشیدنی گرم یا سرد میتواند بر نظر افراد دربارهٔ شخص مخاطب تأثیر بگذارد. در این پژوهش مشخص شد شرکتکنندگانی که لیوان قهوهٔ گرم در دست داشتند، مخاطب خود را مثبتتر و گرمتر ارزیابی کردند.
همچنین آزمایش معروف دیگری که توسط نورمن شوارتز در سال 1983 انجام شد، به طور واضح نشان می داد که افراد وضعیت خلق و اصطلاحا مود خود را بر اساس زمینه سازی انجام شده، متفاوت بیان می کنند.
در این آزمایش، با تعداد زیادی از افراد تماس گرفته شد و از آنها درباره خُلق و حسشان در آنروز پرسش شد. با این تفاوت که پیش از پرسش از آنها درباره آب و هوا سوال شد. به شکلی عامدانه از برخی از آنها در هوای بارانی و در برخی در هوای آفتابی پرسش شد اما نکته اینجا بود که از پرسش شوندگان، پیش از پرسش درباره مودشان درباره آب و هوا سوال شد. این زمینه سازی به شکلی محسوس نشان داد که آنهایی که بدون اطلاع و آگاهی ابتدا درباره آب و هوا مورد پرسش قرار گرفتند، پاسخ های مرتبط تر با آب و هوا دادند. به این شکل که افرادی که در آب و هوای بارانی از آنها پرسش شد و ابتدا وضعیت آب و هوا را گفتند و نمی دانستند که این موضوع قرار است با خلقیاتشان ارتباط داده شود، اغلب خلقیات خود را نیز در آن روز بی حوصله یا غمگین گزارش دادند. اما همان نفرات در همان هوای بارانی زمانی که آگاه شدند این پرسش درباره آب و هوا مرتبط با تحقیق درباره خلقیاتشان است، پاسخشان متفاوت بود و الزاما هم وضعیت با آب و هوا نبود. این آزمایش نشان می دهد که آگاهی می تواند تصمیمات ما را تغییر دهد. و شهود و زمینه سازی می تواند در طرز فکر و نهایتا تصمیماتمان بسیار موثر باشد.
آزمایش هایی از این دست بسیار زیادند، از جمله آزمایش هایی که نشان می دهد برانگیخته شدن طرحواره هایی در ناخودآگاه ما، مانند جنسیت، قوم و … می تواند تاثیر بسزایی در عملکرد های ما داشته باشد.
هر چند این مبحث دارای ابعاد و پیچیدگی های بسیار زیادی است که در مطالب دیگر به آن خواهیم پرداخت، اما در قالب یک نتیجه گیری حتی اگر یکی از نظریه ها و دیدگاه ها را به طور کامل نپذیریم، می توانیم با قطعیت بیان کنیم که تمام تصمیمات ما آنطور که گمان می کنیم بر اساس آگاهی و اراده مطلق ما نیست. بلکه ما بیش از آنچه گمان می کنیم تحت تاثیر عوامل محیطی، درونی، ژنتیک و شهود و تجربیات قبلیمان هستیم.
شاید نتوانیم بگوییم که هر آنچه انجام می دهیم جبر مطلق است اما، اراده ما شاید تا حد توانایی مدیریت رفتار ها و وتو کردن برخی از تصمیمات باشد. از این رو می توان با درک و فهم تاثیر شهود بر تصمیمات، کمی آگاهانه تر اندیشید و تصمیم گرفت.
وحید زارعی
جبر یا اراده آزاد
وحید زارعی مدرس توسعه فردی نویسنده کتاب انسان ارزشمند برگزاری کلاس های توسعه فردی کارگاه های رشد فردی بهبود یادگیری مشاور مدیریت
عالی بود آقای دکتر زارعی
دیدگاه من در این طیف به عدم اراده آزاد نزدیکتر هست. و گاهی کمی ترسناک است که با آگاهی از این قضیه و تایید تحقیقات دانشمندان میتوان تا حدودی افراد پیرامون را در بعضی جنبه ها در جهت خواسته های خود هدایت کرد.
بله درسته، به طور مثال در اقتصاد رفتاری و یا حوزه های تبلیغات و برندسازی از همین شیوه های علمی برای تاثیر گذاری بر تصمیمات افراد استفاده میشه
به طور کل تجربیات ما در زندگی به خصوص تجربیات دوران کودکی میتونه خیلی تاثیرگذار باشه در تصمیمات بعدی زندگی (البته نه به صورت آگاهانه) یک سری تجربیات و یادگیری ها از ابتدای زندگی داشتیم که ما به اونها آگاه نیستیم اما تاثیرشون رو در باورها،عادات،رفتار و همینطور تصمیمات میبینیم.
اما اندیشیدن میتونه به ما کمک کنه با توجه به اینها، تصمیمات درست تری بگیریم.
بله کاملا درست فرمودید، عواملی مثل گذشته و ژنتیک تاثیر بسیار زیادی در ناخودآگاه و در نتیجه شیوه تصمیم گیری انسان داره