تا چه زمانی ادامه دهم و از کجا بدانم باید دست بکشم؟

تا چه زمانی ادامه دهم

تا چه زمانی ادامه دهم؟ و چه زمانی باید کار یا هر چیزی را رها کنم؟ من کاملا اطمینان دارم که اغلب ما با استعاره هایی چون معجزه گر بودن تلاش بزرگ شده ایم. برای بسیاری از ما از کتابهای مدرسه گرفته تا شوهای انگیزشی تکرار کرده اند که با پشتکار می توانیم به هر چیزی دست یابیم. البته که این مطالب اشتباه نیست و تلاش و پشتکار لازمه هر موفقیتی است، اما اینکه بدانیم چه زمانی باید تصمیم به رها کردن بگیریم خود یک هنر بزرگ است که میتواند گاهی از یک فاجعه جلوگیری کند.

کارول دوک استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد در کتاب خود با عنوان طرز فکردر  مورد ذهنیت‌های رشد گرا می نویسد:

کسانی که با چالش‌ها و محدودیت‌ها به‌عنوان فرصتی برای توسعه و یادگیری نگاه می کنند، در دراز مدت عملکرد بهتری دارند. زمانی که با چالش‌ها مواجه می‌شوند، پافشاری می‌کنند و پاداش این کار، مجموعه مهارت‌های عمیق‌تر و گسترده‌تری است.

استعاره هایی مانند کسانی که دست از تلاش می کشند، هرگز برنده نمی شوند، اگرچه در مغز ما هک شده و خطاهای شناختی مغز ما مانند خطای هزینه از دست رفته، ما را از دست کشیدن باز می دارند، اما باید بدانیم بسیاری از کشته شدگانِ مسیر قله اورست، در نزدیکی افتخار بودند و تنها چند صد متر با فتح بلندترین قله جهان فاصله داشتند. 

هیچکس نمی تواند بگوید تمام آن کشته شدگان به دلایل درونی دچار حادثه شده اند و عوامل بیرونی و بدشانسی نقشی در این حوادث نداشته، اما بسیاری از ما به دلیل زمان و منابع بسیاری که صرف یک کار یا یک فرد کرده ایم، توانایی دست کشیدن به موقع از آن را نداریم و چه بسا هزینه های غیر قابل جبرانی را نیز بابت ادامه آن کار می پردازیم. 

اما چطور باید بدانم تا چه زمانی ادامه دهم و یا زمان رها کردن واقعا فرا رسیده است؟

شاید هیچ دوست، مشاور و استادی نباشد که بتواند به ما بگوید، دقیقا چه موقعی، زمان درست برای رها کردن است. اما حداقل یک فرد وجود دارد که می تواند تشخیص درست تری نسبت به بقیه داشته باشد و آن خود شما هستید. با دیدن علایمی که در ادامه ذکر خواهم کرد، می توانید به برخی پرسشها پاسخ دهید و در نهایت به پاسخ اصلی برسید. که آیا زمان رها کردن واقعا فرا رسیده یا همچنان باید تلاش کنم؟

جالب اینجاست که گونه های مختلف جانوری، از طریق کدهای ژنتیکی خود، این توانایی شهودی را دارند که بدانند چه زمانی باید منابع خود را صرف کنند و چه زمانی منابع حیاتی و مهم خود را بیهوده هدر ندهند. نمونه آنها در شکارچیانی مانند شیرها و یوزپلنگ ها وجود دارد. یک یوزپلنگ با وجود توانایی های بالا در تعقیب و شکار، انرژی خود را برای هر شکاری هدر نمی دهد. آنها می دانند که اگر بخواهند با حرکت های انفجاری که انجام می دهند به دنبال شکار های متعدد بدوند، میزان زیادی از انرژی خود را از دست خواهند داد و ممکن است برای شکارِ درست، انرژی و توان کافی نداشته باشند. اتفاقا شکارهایی مانند غزال ها هم، ویژگیِ متقابلی برای بهره بردن از این خصلت شکارچیان دارند.

غزالها از طریق کدهای ژنتیکی خود آموخته اند که به محض دیدن شکارچی، با انجام حرکتی معروف به پرانک فورا به هوا بجهند. این پرشِ مستقیم به سمت بالا به جای فرار در جهت مخالفِ شکارچی، یک پیام برای شکارچی دارد. من جوان و پر انرژی هستم و اگر به دنبال من بدوی ممکن است منابع خود را هدر دهی.

اینجا یوزپلنگ آن تصمیم حیاتی خود را  از طریق شهود و غریزه اش می گیرد. آیا باید با تلاش بسیار به دنبال شکار بروم یا رهایش کنم؟

این یکی از آن نشانه هاست. آیا ما واقعا منابع کافی برای ادامه دادن مسیر را داریم؟ و ادامه مسیر چه ریسک هایی برای ما دارد؟ در مورد یوزپلنگ ریسک ممکن است هدر دادن مقدار زیادی انرژی و حتی جانش باشد. 

شاید هم زندگی امروز ما تا حدی مدیون آن نیاکانی باشد که می دانستند چه زمانی باید دست بکشند و جانشان را برای ادامه حیات و بقا به خطر ننداختند. 

در اینجا فهرستی از برخی از رایج‌ترین سوگیری‌هایی که ما را درگیر می‌کنند آورده شده است:

1. شما روی زمان و انرژی که قبلاً سرمایه گذاری کرده‌اید، متمرکز شده اید.

نام فانتزی آن اشتباه، هزینه هدر رفته است و این یک مشکل و خطای ذهنی جهانی است. شما شروع به فکر کردن در مورد ترک یک رابطه یا شغل می کنید، و تنها چیزی که می توانید به آن فکر کنید، زمانی است که قبلاً برای آن اختصاص داده اید. البته، این تفکر منطقی نیست: اگر رابطه، دیگر شما را خوشحال نمی کند، یا رفتن به سر کار شما را پر از ترس می کند،حتی بیشتر ماندن، به شما کمک نمی کند تا با زمانی که اکنون تلف شده یا از دست داده اید، کنار بیایید. اما مردم به هر حال، همیشه این کار را انجام می دهند. این مغالطه شما را روی زمانی که قبلاً صرف کرده اید متمرکز کرده است – که طبق تعریف غیرقابل برگشت است – و شما را از تصور اینکه در آینده ممکن است خود را در کجا پیدا کنید و به چه موقعیت های بهتری برسید، باز می دارد.

2. چشمان شما فقط نکات مثبت را می بینند. 

برهوس فردریک اسکینر روانشناس، رفتارشناس، نویسنده، مخترع و فیلسوف اجتماعی آمریکایی کشف کرد که وقتی موش‌ها با فشار دادن یک اهرم برای غذا، بعضی اوقات پاداش دریافت می‌کنند (برخلاف همه موارد یا هیچ‌کدام)، آنها حتی بیشتر تلاش می‌کنند. خوب، این دقیقاً همان مخمصه‌ای است که ما در آن قرار داریم. ما هم مانند موش های صحرایی گاهی فقط با دیدن چند نکته مثبت بیش از حد به موقعیت می چسبیم و ممکن است چالش های واقعی را نبینیم. بازهم تاکید می کنم که ما نه نیاز به خوشبینی داریم و نه بدبینی، بلکه ما نیاز به شفاف اندیشی برای درک صحیح از موقعیت داریم. 

3- ما هدف را با ارزش تر از چیزی که هست، می بینیم.

ما انسانها معمولا چیزهایی که از دسترسمان دور هستند را با ارزشمندتر می بینیم و اگر فرد، هدف یا کاری برای ما دست نیافتنی به نظر برسد، احساس می کنیم که بسیار با ارزش است و در مقابل چیزهایی که راحت به دست می آیند را ممکن است بی ارزش یا کم ارزشتر ارزیابی کنیم. این هم یکی از مواردی است که باید به آن  توجه داشته باشیم. آیا هدفی که برای آن تلاش می کنیم و یا آن چیزی که برایش می جنگیم واقعا ارزش منابعی و زمانی که برایش گذاشتیم و باید در آینده نیز صرف کنیم دارد؟

4- مشخص کنید برای رسیدن به موفقیت تلاش می کنید یا ترس از شکست؟

این یک نکته بسیار مهم است که اگر از کار، فرد یا هر چیزی دست نمی کشید دلیلش چیست؟ اینکه این موضوع به ثمر می رسد یا نه، بسیار به این موضوع بستگی دارد که انگیزه شما فرار از شکست است یا رسیدن به موفقیت؟ 

یک مطالعه بسیار جالب توسط هدر سی. لنچ و لیندا جی. لوین نتایج جالبی به همراه داشت. در این مطالعه از شرکت کنندگان در مورد “رویکرد یا اجتناب گرا بودن” خود سوال پرسیدند و سپس آنها را به حل سه مجموعه از هفت آناگرام(معما) موظف کرد. بدون اطلاع شرکت‌کنندگان، اولین آناگرام غیرقابل حل بود، و از آنجایی که آزمون زمان‌بندی شده بود و شما باید آناگرام‌ها را به ترتیب انجام می‌دادید، دست کشیدن از اولین آناگرام برای موفقیت بسیار مهم بود. 

خوب شما چه حدسی می زنید؟  همانطور که محققان فرض کردند، رویکرد گراها تسلیم شدند و به انجام ادامه معما ها پرداختند، در حالی که اجتناب گراها به تلاش برای حل موضوع ادامه دادند و بیش از حد تحریک شدند. آزمایش دوم با استفاده از همان سناریو (آناگرام غیرقابل حل) یافته ها را تأیید کرد. به جای تکیه بر گزارش خود، هدف برای نیمی از گروه به عنوان “دستیابی به موفقیت” و برای نیمی دیگر “جلوگیری از شکست” تعیین شد. کسانی که برای اجتناب از شکست آماده شده بودند، به تلاش برای حل آن معمای حل نشدنی ادامه دادند. به آنها دستور داده شد که شکست نخورند، آنها آنقدر روی شکست نخوردن تمرکز کرده بودند که نمی توانستند تشخیص دهند، مشکل حل نمی شود. طعنه آمیزاست، نه؟ 

حال از خود بپرسید آیا شما روی یک معمای حل نشدنی و با روحیه ترس از شکست کار می کنید؟ 

شاید پاسخ به این پرسش ها تا حدودی مشخص کند که تا چه زمانی ادامه دهم؟ 

پس باز هم پرسش های دیگری مطرح کنید تا به پاسخ خود برسید. 

  • آیا ادامه می دهم چون چاره دیگری ندارم؟
  • آیا افراد دیگری با توانایی های من توانسته اند به موفقیت برسند؟
  • آیا هزینه هایی که برای رسیدن به هدف می پردازم ارزشش را دارد؟
  • تصمیمات من چه اثراتی بر حال و آینده، بر من و دیگران می گذارد؟
  • آیا هیچ نوری در انتهای این جاده وجود دارد که نشان دهد احتمالی برای موفقیت موجود است؟

اگر به درستی به پرسشها پاسخ دهید خودتان بهترین مشاور برای پاسخ دادن به این پرسش هستید که آیا زمان رها کردن فرا رسیده است یا خیر؟

تحقیقات نشان داده که ناتوانی در رها کردن اهداف عزیز اما دست نیافتنی نیز می تواند برای سلامت روحی و جسمی شما مضر باشد. افرادی که برای رهایی از اهداف غیرممکن تلاش می کنند، استرس بیشتری را احساس می کنند، علائم افسردگی بیشتری نشان می دهند، افکار مزاحم گرفتار می شوند و خوابیدن برایشان مشکل است. میزان اگزما، سردرد و مشکلات گوارشی در آنها بیشتر است. تمرکز بر اهداف دست نیافتنی همچنین به سطوح بالای کورتیزول (که در طول زمان با مواردی مانند افزایش وزن، فشار خون بالا، خلق و خوی منفی و مشکلات خواب مرتبط است) بنابراین با آگاهی از تمام این موارد، با درک صحیح از منابع و یادگیری مستمر اهداف مناسبی و هم راستا با ارزشهای خود انتخاب کنید و آنگاه با پشتکار به اهداف خود بچسبید. تا چه زمانی ادامه دهم

وحید زارعی 

تا چه زمانی ادامه دهم مقاله از وحید زارعی مدرس توسعه فردی بهبود رشد فردی کارگاه مشاوره استاد یادگیری کتاب منابع 

3 دیدگاه

  • ممنون بابت انتخاب این موضوع کاربردی
    همه ما به طریقی در این زمینه تجربیاتی داریم و شاید در حال حاضر هم در مسیری قرار داشته باشیم که برای تصمیم گیری بین ادامه تلاش یا خاتمه و رها کردن دچار سردرگمی شده باشیم.
    گاهی جملات انگیزشی میتونه در انگیزه و مسیر رسیدن به اهداف، آسیب شدیدی ایجاد کنه.
    بهتره بپذیریم:
    ✔️هر چیزی ارزش جنگیدن (تلاش کردن) ندارد.

  • خیلی عالی این موضوع واقعا مهمیه و همیشه سخته که بدونیم واقعا تا چه زمانی باید ادامه بدیم و کی باید رها کنیم
    ممنون که چنین موضوعاتی رو انتخاب میکنید و مطالب مفیدی ارایه میدین

  • مشکلی بود که خودم این مدت داشتم و خوندن مقاله شما مثل هدیه ای بود که در زمان مناسبی به دستم رسید. گاهی باید از جملات انگیزشی فاصله بگیریم و با خودمون روراست باشیم. باید بایستیم و به مسیر نگاه کنیم شاید تغییر مسیر ما رو زودتر به هدف برسونه.
    ممنون استاد بابت مقاله خوبتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

با ما در تماس باشید

منتظر نظرات و پیام های شما هستیم

ما در مجموعه دیگرگونه آماده ایم تا به سوالات، نظرات و درخواست های شما پاسخ دهیم، بهترین روش ارتباطی با ما از طریق تکمیل فرم تماس و یا ارسال ایمیل می باشد پاسخ شما حداکثر پس از دو روز کاری ارسال خواهد شد. همچنین می توانید از طریق پیام رسان واتس اپ با ما در تماس باشید.

    پیام رسان واتساپ

    09031324777

    ایمیل پشتیبانی

    info@digargooneh.com

    آدرس دفتر

    شهرک صنعتی سفیدرود

    خانهمحصولاتمعرفی کتابمقالات