حتما فیلم های مستندی را دیده اید که ربات های ساخته شده توسط انسانها، با تمام پیشرفتی که دانشمندان در توسعه و طراحی آنها داشته اند، برای تشخیص اشیای پیرامون خود، زمان بیشتری از ما انسانها صرف می کنند. ما انسانها می توانیم در یک نگاه ساده و سریع، بدون توجه بسیار زیاد و صرف انرژی، اشیای پیرامونمان را تشخیص دهیم.
ما به راحتی می توانیم حتی زمانی که با دقت نگاه نمی کنیم و چشمانمان به سمت دیگری متمرکز است، در خیابانی شلوغ، گربه را از سگ و دوچرخه را از موتور تمیز دهیم. وقتی وارد یک اطاق شلوغ می شویم، با یک نگاه سریع، می توانیم تشخیص دهیم که چه چیزهایی در داخل این اطاق وجود دارد. حال پرسش اینجاست که ما این مهارت را چگونه به دست آورده ایم؟ و این سرعت عمل را مدیون چه ویژگیهایی در ذهنمان هستیم؟
کودک انسان از زمانی که چشم خود را باز می کند در حال شناسایی اشیا و همچنین اتفاقات پیرامون خود است. سپس بعد از شناسایی الگوها در اشیا و اتفاقات، آنها را در الگوهای مشخصی دسته بندی می کند. کودک انسان بعد از چند سال می تواند با کشیدن چند خط منظور خود را منتقل کند. او می تواند یک گربه، یک سگ، یک اتومبیل یا انسان بکشد. ما هم می توانیم آنچه یک کودک چهار یا پنج ساله کشیده است را با یک نگاه تشخیص دهیم. این مهارت، مهارت انتزاعی دیدن و انتزاعی فکر کردن است. در واقع ما خلاصه ای از اشیا و حتی اتفاقات را به شکل یک مدل ذر ذهن خود نگاه می داریم.
مغز کودک یادگرفته که مدل سازی کند. برای کشیدن یک گربه نیاز به همه جزییات نیست. حتی در شیوه هایی از نقاشی مدرن سبکی به نام آبستره در واقع انتزاع و مدل سازی از دنیای واقعی است. درست است که کودک همه جزییات گربه را نمی کشد، اما همچنان هویت اصلی گربه قابل شناسایی است. ما نیز از همین توانایی مدل سازی، در زندگی خود برای کاهش مصرف انرژی ذهنمان در تشخیص اشیا و وقایع استفاده می کنیم. وقتی اشیایی را می بینیم، نیاز نیست همه جزییات آن را به ذهن بسپاریم. وقتی رویدادی اتفاق می افتد، اغلب ذهن ما نیازی به ضبط همه جزییات نمی بیند. و زمانی که این رویدادها تکرار می شود، الگوهایی در ذهن ما شکل خواهدگرفت که بعدها تبدیل به مدل ذهنی ما می شود.
این کارکرد استفاده از مدل ها، که در ذات بسیار مفید است و باعث سرعت عمل ما می شود، همچنین می تواند بر نگرش و شیوه تحلیل ما نیز تاثیر گذار باشد. حال که ما تا حدودی می دانیم مدل ذهنی چیست؟ باید بدانیم مدل ذهنی چطور بر رفتار و نگرش ما و برداشت از وقایع پیرامون تاثیر می گذارد.
مدل ذهنی همیشه به سادگی تشخیص یک خودرو از یک دوچرخه با یک نگاه نیست. گاهی ما به وسیله مدل ذهنی خود روابط پیچیده انسانی و یا حتی جهانی را تحلیل می کنیم. در بسیاری از مواقع می خواهیم احساسات پیچیده و یا اتفاقاتی که دارای پیچیدگی بسیاری هستند را نیز به وسیله مدل ذهنی، ساده سازی کنیم تا بتوانیم درک موضوعات را برای خود ساده تر کنیم.
جی رایت فرستر مدل ذهنی را این چنین تعریف می کند که به نظرم بسیار کارآمد است.
تصویر جهان اطراف ما، که در ذهن خود نگه میداریم فقط یک مدل است. هیچکس در سر خود همه جهان، دولت یا کشور را تصور نمیکند. او فقط مفاهیم و روابط بین آنها را انتخاب کرده و از آنها برای نشان دادن سیستم واقعی استفاده میکند (فرستر، ۱۹۷۱).
ما نمی توانیم همیشه همه جزییات اتفاقات، روابط، اشیا و پیچیدگی های آن را به خاطر بسپاریم، به همین جهت برای درک راحت تر موضوعات، بسیاری از جزییاتی که به نظرمان غیر ضرروی هستند را حذف می کنیم. این فرآیند به شکلی ناخودآگاه توسط ذهنمان مدیریت می شود و سپس با تکرار الگو ها و رویدادهای مشابه و اثری که برای ما داشته، مدل ذهنی ما شکل می گیرد. اینجاست که فردی خوشبین می شود و فرد دیگری بدبین.
این شیوه نگرش می تواند بر تمام تصمیمات و دیدگاه های او اثر بگذارد. در نظر بگیرید شما با یکی از دوستانتان به یک جلسه آموزشی می روید. زمانی که از آن جلسه آموزشی خارج می شوید با وجود آنکه اطلاعات مشابهی دریافت کرده اید ولی برداشت شما از مطالب می تواند کاملا متفاوت باشد. جدای از کیفیت توجه شما به مطالب، آن فیلتری که نتایج دریافت اطلاعات را تغییر می دهد، می تواند مدل ذهنی شما باشد.
شعر مولانا جلال الدین رومی در این مورد بسیار خردمندانه است که می گوید:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود زان سبب عالم کبودت می نمود.
مدل ذهنی ما به صورت پیوسته و بی وقفه در حال فیلتر اطلاعات دریافتی ماست. این فیلتر می تواند گاها مفید و در برخی مواقع باعث حذف اطلاعات مورد نیاز ما در حل مساله باشد یا باعث گردد ما تحلیل درست و شفافی از موضوع نداشته باشیم. همانطور که در ابتدای مطلب بیان شد پیچیدگی های جهان پیرامون باعث می شود ما قادر به دریافت و تجزیه تحلیل کلیه اطلاعات نباشیم، لذا اینکه اطلاعات دریافتی ما و آنهایی که کنار می گذاریم دارای چه اهمیت و کیفیتی باشند بسیار کلیدی خواهد بود و اینکه یادبگیریم با وجود مفید بودن مدل ذهنی و مفهوم پردازی ما برای شفاف اندیشی نیاز به ارتقا و بازنگری در مدل ذهنی خود داریم و باید همیشه در تلاش باشیم تا مدل ذهنی خود را توسعه دهیم تا به عنوان یک فرآیند مفید ذهنی بتواند در بهبود زندگی و جهان ما موثر باشد.
مدل ذهنی چیست؟
وحید زارعی
بسیار عالی بود. شبه علم و خرافات یار دیرینه انسانهاست. زمانی خطرناک تر است که تصمیم گیران یک جامعه اعتقادات خرافی خود را در تصمیم گیری دخالت دهند و خسارت های جبران ناپذیری ایجاد کنند. سپاس از مطالب ارزنده شما
بسیار عالی مطالب مفید بود