محیطهای کاری پویا و سالم، زمینهساز رشد فردی و موفقیت سازمانی هستند، اما رفتارهای غیرحرفهای میتوانند این ظرفیت را به خطر انداخته و فضایی سمی و ناکارآمد ایجاد کنند. مطالعات رفتار سازمانی نشان دادهاند که برخی الگوهای رفتاری، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، بر روحیه کارکنان، انسجام تیمی و بهرهوری سازمان تأثیر منفی میگذارند. در این مقاله، شش رفتار غیرحرفهای کلیدی که محیط کار را مسموم میکنند، با استناد به شواهد علمی و بهصورت جامع بررسی میشوند.
۱. مقاومت در برابر تحول و نوآوری
مقاومت در برابر تغییر، بهویژه در سازمانهایی که برای بقا و پیشرفت به انطباق با شرایط جدید وابسته هستند، میتواند پیامدهای جدی داشته باشد. بر اساس تحلیل Kotter (1995)، این رفتار اغلب از ترس از ناشناختهها، نگرانی از دست دادن قدرت یا وابستگی به روشهای قدیمی سرچشمه میگیرد. افرادی که بهطور مداوم با اصلاحات سازمانی مخالفت میکنند، نهتنها فرآیندهای بهبود را کند میکنند، بلکه با ایجاد تنش میان مدیران و کارکنان، مانع از شکلگیری فرهنگ سازمانی پویا میشوند. این مقاومت ممکن است به شکل امتناع از یادگیری مهارتهای جدید، انتقاد بیاساس از طرحهای نو یا حتی کارشکنی پنهان بروز کند. در جهانی که سرعت تحولات روزبهروز بیشتر میشود، چنین رفتاری میتواند سازمان را از رقبا عقب نگه دارد و حتی بقای آن را به خطر بیندازد. علاوه بر این، افرادی که از موقعیت خود بهصورت ابزاری برای حفظ وضعیت موجود استفاده میکنند و منافع سازمان را نادیده میگیرند، این مشکل را تشدید میکنند.
۲. قلدری سازمانی و سوءاستفاده از قدرت
قلدری در محیط کار، که شامل تهدید، تحمیل وظایف غیرمنطقی، سرزنش مداوم یا سوءاستفاده از موقعیت برای ارعاب دیگران است، یکی از مخربترین رفتارهای غیرحرفهای به شمار میرود. بسیاری از کارکنان در طول حرفه خود با نوعی از قلدری مواجه میشوند. این رفتار نهتنها به سلامت روان افراد آسیب میزند، بلکه با ایجاد فضایی پر از ترس و ناامنی، انگیزه آنها را برای ابتکار و نوآوری از بین میبرد. قلدری میتواند به شکل انتقادهای غیرمنصفانه در جمع یا تحقیر علنی ظاهر شود، که اعتمادبهنفس فرد را نابود میکند. سازمانهایی که این رفتار را نادیده میگیرند، اغلب با افزایش ترک خدمت، کاهش تعهد سازمانی و حتی دعاوی حقوقی مواجه میشوند.
۳. تیمسازیهای غیررسمی و ایجاد گروههایی برای طرد دیگران و کسب قدرت
تیمسازیهای غیررسمی و تشکیل گروههای کوچک با هدف طرد دیگران، کسب قدرت یا خارج شدن از فرآیندها و قوانین سازمانی، بهطور پنهان اما عمیق به فرهنگ سازمانی آسیب میرساند. چنین رفتارهایی واکنشهای عاطفی شدیدی مانند احساس طردشدگی، کاهش عزتنفس و حتی افسردگی را در افرادی که هدف این گروهبندیها قرار میگیرند، به دنبال دارد. این گروهها اغلب برای کنترل منابع، حذف رقبا یا دور زدن قوانین سازمانی شکل میگیرند و میتوانند به انشقاق در تیمهای رسمی منجر شوند. وقتی کارکنان احساس کنند که به دلیل این گروهبندیها از جریان اصلی سازمان کنار گذاشته شدهاند، تعهد آنها به سازمان کم میشود. این رفتار نهتنها همکاری تیمی را مختل میکند، بلکه با تضعیف شفافیت و انسجام، مانع از ایجاد محیطی فراگیر و پویا میشود که برای رشد سازمان ضروری است.
۴. شایعهپراکنی و تخریب اعتبار
شایعهپراکنی، که اغلب با هدف تضعیف جایگاه افراد یا گروهها و از طریق پخش اطلاعات نادرست یا تحریفشده انجام میشود، اعتماد درونسازمانی را تخریب میکند. مطالعه Michelson و Mouly (2000) نشان میدهد که شایعات، حتی اگر بیضرر به نظر برسند، میتوانند به سرعت به خصومت داخلی و ایجاد گروهبندیهای ناسالم منجر شوند. این رفتار با پراکندن تردید و بدبینی، شفافیت ارتباطات را از بین میبرد و تمرکز کارکنان را از اهداف سازمانی به حفظ موقعیت شخصی تغییر میدهد. در چنین فضایی، افراد بهجای همکاری برای موفقیت جمعی، به رقابت ناسالم روی میآورند، که این امر فرهنگ سازمانی را تضعیف میکند و مانع از شکلگیری روابط حرفهای پایدار میشود.
۵. بیادبی و نادیده گرفتن احترام متقابل
بیادبی در محیط کار، که شامل استفاده از لحن نامناسب، قطع کردن صحبت دیگران، بیتوجهی به نظرات همکاران یا حتی تمسخر آنها میشود، یکی از شایعترین عوامل ایجاد فضای سمی است. این رفتار ممکن است بهصورت عمدی یا غیرعمدی رخ دهد، اما در هر دو حالت اثرات مخربی دارد. مواجهه با بیادبی تمرکز و توانایی شناختی افراد را کاهش میدهد و تمایل آنها به کمک به دیگران را پایین میآورد. این رفتار با تضعیف اعتماد متقابل، روابط کاری را شکننده میکند و استرس روانی را افزایش میدهد. در سازمانهایی که بیادبی شایع است، کارکنان اغلب احساس ناامنی میکنند و از مشارکت فعال در فعالیتها خودداری میکنند، که این امر به کاهش کیفیت کار تیمی و افزایش غیبت منجر میشود.
۶. چاپلوسی و رفتار متملقانه
چاپلوسی به عنوان یک رفتار غیرحرفهای، یعنی تمجید غیرصادقانه یا بیش از حد از افراد (بهویژه مدیران) برای کسب منفعت شخصی، بهطور پنهان اما مؤثر به سازمان آسیب میرساند. تحقیقات Stern و Westphal (2010) نشان میدهند که چاپلوسی، اگرچه در کوتاهمدت ممکن است به فرد جایگاه بهتری ببخشد و یا حس خوبی در مدیران ایجاد کند اما، در درازمدت اعتماد میان کارکنان و مدیران را تخریب میکند. این رفتار با تحریف بازخوردها و ارائه تصویر غیرواقعی از عملکرد، تصمیمگیریهای سازمانی را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه بر این، چاپلوسی محیطی را ایجاد میکند که در آن شایستهسالاری جای خود را به روابط غیراصولی میدهد، و این امر انگیزه افراد شایسته را کاهش میدهد و حس بیعدالتی را تقویت میکند. وقتی افراد از موقعیت خود بهصورت ابزاری برای پیشبرد منافع شخصی استفاده میکنند و منافع سازمان را نادیده میگیرند، این رفتار تشدید میشود.
چرا این رفتارها بهرهوری و پویایی سازمان را از بین میبرند؟
رفتارهای غیرحرفهای ذکرشده به دلایل متعددی بهرهوری و پویایی سازمان را مختل میکنند. نخست، این رفتارها اعتماد را که ستون اصلی همکاری تیمی است، از بین میبرند؛ بدون اعتماد، کارکنان تمایلی به اشتراک دانش یا مشارکت در پروژههای گروهی نشان نمیدهند و ارتباطات سازنده جای خود را به سوءتفاهم و انزوا میدهد. دوم، این الگوها استرس روانی و فرسودگی را افزایش میدهند، که مستقیماً به کاهش تمرکز، دقت و کارایی منجر میشود؛ کارکنانی که دائماً درگیر تنشهای ناشی از این رفتارها هستند، نمیتوانند بهترین عملکرد خود را ارائه دهند. سوم، فضای سمی ناشی از این رفتارها انگیزه برای نوآوری را سرکوب میکند، زیرا افراد بهجای خلاقیت و ایدهپردازی، درگیر مدیریت تنشها، دفاع از خود یا حفظ جایگاهشان میشوند. چهارم، این رفتارها با تضعیف فرهنگ شایستهسالاری و انسجام سازمانی، مانع از جذب و حفظ استعدادها میشوند؛ سازمانی که نتواند افراد توانمند را نگه دارد، بهتدریج قدرت رقابتی خود را از دست میدهد. در نهایت، این الگوها با پراکندن بدبینی و کاهش حس تعلق، انرژی سازمان را از اهداف کلان به مسائل حاشیهای منحرف میکنند، که این امر پویایی و رشد پایدار را به مخاطره میاندازد.
هزینه ای که افراد سمی بر سازمان شما تحمیل می کنند بیشتر از آن چیزی است که تصور می کنید
راهکارهایی برای مقابله با رفتار غیرحرفهای در سازمان
رفتارهای غیرحرفهای مانند مقاومت در برابر تغییر، قلدری، تیمسازیهای غیررسمی برای طرد دیگران، شایعهپراکنی، بیادبی و چاپلوسی، بهطور جدی محیط کار را سمی میکنند و بهرهوری سازمان را کاهش میدهند. مدیران ارشد، بهعنوان تصمیمگیرندگان اصلی و الگوهای سازمانی، نقش کلیدی در شناسایی، مدیریت و ریشهکن کردن این رفتارها دارند. این متن با تکیه بر شواهد علمی، راهکارهایی عملی و مؤثر برای مقابله با این چالشها ارائه میدهد و بر ضرورت حذف افراد سمی در صورت لزوم تأکید میکند.
۱. تقویت فرهنگ سازمانی مبتنی بر شفافیت و احترام
مدیران ارشد باید فرهنگی را ترویج دهند که در آن شفافیت، احترام متقابل و شایستهسالاری ارزشهای اصلی باشند. بر اساس پژوهش Porath (2016)، سازمانهایی که استانداردهای رفتاری مشخصی را تعریف و اجرا میکنند، شاهد کاهش قابلتوجه رفتارهای غیرحرفهای مانند بیادبی و شایعهپراکنی هستند. این امر نیازمند تدوین آییننامههای رفتاری، برگزاری کارگاههای آموزشی منظم و تشویق کارکنان به گزارش رفتارهای ناسالم بدون ترس از تلافی است. مدیران میتوانند با الگوسازی رفتار محترمانه، استانداردی برای دیگران ایجاد کنند که انحراف از آن بهراحتی قابلشناسایی باشد.
۲. شناسایی زودهنگام و مداخله فعال
تشخیص زودهنگام رفتارهای سمی، از گسترش آنها جلوگیری میکند. مطالعات متعدد نشان میدهند که مداخله سریع در برابر قلدری یا طرد اجتماعی، تأثیرات منفی بر سلامت روان و عملکرد تیمی را به حداقل میرساند. مدیران ارشد باید سیستمهای بازخورد ناشناس را پیادهسازی کنند تا کارکنان بتوانند مشکلات را گزارش دهند. همچنین، استفاده از ارزیابیهای دورهای عملکرد و رفتار میتواند افراد با الگوهای مخرب مانند چاپلوسی یا مقاومت در برابر تغییر را شناسایی کند. مداخله ممکن است شامل گفتوگوی مستقیم، مشاوره حرفهای یا تعیین اقدامات اصلاحی باشد.
۳. تقویت ارتباطات و کاهش شایعهپراکنی
شایعهپراکنی و تیمسازیهای غیررسمی اغلب در محیطهایی رشد میکنند که ارتباطات ضعیف است. افزایش شفافیت در ارتباطات سازمانی، اعتماد کارکنان را تقویت کرده و نیاز به شایعات را کاهش میدهد. مدیران ارشد باید کانالهای ارتباطی رسمی مانند جلسات منظم، خبرنامهها و پلتفرمهای داخلی را تقویت کنند تا اطلاعات دقیق و بهموقع در دسترس همه قرار گیرد. این رویکرد، قدرت گروههای غیررسمی را که برای طرد دیگران یا کسب نفوذ شکل میگیرند، محدود میکند.
۴. توانمندسازی کارکنان و کاهش مقاومت در برابر تغییر
مقاومت در برابر تغییر اغلب از احساس ناامنی یا فقدان مهارت ناشی میشود. Kotter و Schlesinger (1979) پیشنهاد میکنند که مدیران با ارائه آموزش، مشارکت دادن کارکنان در فرآیندهای تغییر و توضیح مزایای آن، میتوانند این مقاومت را کاهش دهند. مدیران ارشد باید با ایجاد فضایی که در آن نوآوری تشویق میشود و شکست بهعنوان بخشی از یادگیری پذیرفته میشود، ترس از تغییر را کم کنند. این رویکرد نهتنها پویایی سازمان را حفظ میکند، بلکه افرادی که بهصورت ابزاری از موقعیت خود برای حفظ وضع موجود استفاده میکنند را منزوی میسازد.
۵. حذف افراد سمی بهعنوان راهکار نهایی
در مواردی که رفتار غیرحرفهای مستمر و اصلاحناپذیر باشند، حذف افراد سمی از سازمان ضروری است. پژوهشهای مختلف ثابت کرده اند که حضور حتی یک فرد سمی، میتواند اثرات منفی گستردهای بر روحیه و بهرهوری تیم داشته باشد، در حالی که حذف چنین افرادی به بهبود سریع محیط کار منجر میشود. مدیران ارشد باید با مستندسازی رفتارهای مخرب (مانند قلدری یا شایعهپراکنی) و ارائه هشدارهای رسمی، فرآیند اخراج را شفاف و قانونی پیش ببرند. این اقدام، پیامی روشن به سایر کارکنان ارسال میکند که رفتارهای سمی تحمل نمیشوند و سلامت سازمان در اولویت است.
۶. حمایت از سلامت روان و ایجاد محیطی فراگیر
رفتار غیرحرفهای اغلب به سلامت روان کارکنان آسیب میزنند. مطالعه Leiter و Maslach (2004) تأکید میکند که حمایت از کارکنان از طریق برنامههای مشاوره، مرخصیهای سلامت روان و ایجاد فضایی فراگیر، اثرات رفتارهای سمی را کاهش میدهد. مدیران ارشد باید منابع لازم برای این حمایتها را فراهم کنند و با تشویق همکاری و تنوع، از شکلگیری گروههای غیررسمی که دیگران را طرد میکنند، جلوگیری کنند. این رویکرد، حس تعلق را تقویت کرده و انگیزه برای مشارکت سازنده را افزایش میدهد.
نتیجهگیری
رفتارهای غیرحرفهای مانند مقاومت در برابر تغییر، قلدری، تیمسازیهای غیررسمی برای طرد دیگران، شایعهپراکنی، بیادبی و چاپلوسی، به شیوههای مختلف محیط کار را سمی میکنند. این الگوها با آسیب به سلامت روان کارکنان، کاهش اعتماد و تضعیف همکاری، بهرهوری و رشد سازمان را به خطر میاندازند. برای مقابله با این تهدیدات، مدیران باید با شناسایی زودهنگام این رفتارها و ترویج فرهنگی مبتنی بر احترام، شفافیت و شایستهسالاری، از تبدیل شدن محیط کار به فضایی ناسالم جلوگیری کنند. مقابله با رفتار غیرحرفهای نیازمند ترکیبی از پیشگیری، مداخله و در صورت لزوم، حذف افراد سمی است. مدیران ارشد با تقویت فرهنگ شفافیت، شناسایی زودهنگام مشکلات، بهبود ارتباطات، توانمندسازی کارکنان و حمایت از سلامت روان، میتوانند محیط کاری سالم و پویا ایجاد کنند. حذف افراد سمی، اگرچه دشوار است، اما گاهی تنها راه برای بازگرداندن تعادل به سازمان محسوب میشود. این اقدامات نهتنها بهرهوری را افزایش میدهند، بلکه سازمان را به فضایی جذاب برای استعدادها تبدیل میکنند.
منابع
- Porath, C. L., & Erez, A. (2007). “Does Rudeness Really Matter? The Effects of Rudeness on Task Performance and Helpfulness.” Academy of Management Journal, 50(5), 1181-1197. لینک به مقاله.
- Einarsen, S., Hoel, H., & Notelaers, G. (2009). “Measuring Exposure to Bullying and Harassment at Work: Validity, Factor Structure and Psychometric Properties of the Negative Acts Questionnaire-Revised.” Work & Stress, 23(1), 24-44. لینک به مقاله.
- Williams, K. D. (2007). “Ostracism: The Kiss of Social Death.” Social and Personality Psychology Compass, 1(1), 236-247. لینک به مقاله.
- Michelson, G., & Mouly, S. (2000). “Rumour and Gossip in Organisations: A Conceptual Study.” Management Decision, 38(5), 339-346. لینک به مقاله.
- Kotter, J. P. (1995). “Leading Change: Why Transformation Efforts Fail.” Harvard Business Review, 73(2), 59-67. لینک به مقاله.
نویسنده: وحید زارعی
بدون دیدگاه