عزت نفس و هدف گذاری
این یک سوال عمیق و بزرگ است که آیا شکست های ما باعث کاهش عزت نفس می شود و یا عزت نفس پایین باعث شکست های ماست. شاید هم پاسخ دقیقی برای این پرسش یافت نشود. اما آنچه بدیهیست این دو رابطه مستقیم و معنی داری با یکدیگر دارند. از سویی دیگر یکی از عوامل مهم شکست های ما، بی توجهی به شیوه صحیح هدف گذاری و در نتیجه دست نیافتن به هدف ها و بروز شکست های متوالی است که این نیز می تواند باعث کاهش عزت نفس شود. باز هم در جهت دیگر پایین بودن عزت نفس هم می تواند باعث ایجاد خلل در توانایی تحلیل و هدف گذاری ما شود.
این روابط مستقیم و تاثیرگذار نشان دهنده اهمیت این دو فاکتور در توسعه فردی و رشد ماست. از این جهت در این مطلب به رابطه عزت نفس و هدف گذاری می پردازیم.
در ابتدا لازم است پیش از تشریح رابطه بین این دو فاکتور، به تعریفی مشترک از لغت عزت نفس برسیم. ناتانیل براندن در کتاب روانشناسی عزت نفس که پیشتر در همین وب سایت معرفی شد و البته اسم صحیح آن شش ستون عزت نفس است، تعریفی جامع از عزت نفس دارد. با این توصیف که عزت نفس را میزان آگاهی از خویشتن، شامل نقاط قوت و ضعف و میزان پذیرش خویشن می داند. ناتانیل براندن شش اصل را ستون های عزت نفس می نامد که شامل:
- زندگی آگاهانه (هر آنچه وجود دارد را همان گونه که هست بپذیریم نه آن گونه که میخواهیم وجود داشته باشد)
- خودپذیری (جای اینکه خودمان را تحقیر کنیم، احساسات و افکار و رفتارمان را چه خوب و چه بد بپذیریم و خودمان را دوست داشته باشیم)
- زندگی مسئولانه (خودمان تصمیم میگیریم و مسئولیتش را میپزیریم)
- ابراز وجود (ابراز وجود یعنی خودمان باشیم و حرفمان رو بزنیم)
- زندگی هدفمند (باید تصمیمات و رفتارمان با اهدافمان هم راستا باشد)
- یکپارچگی شخصی (انطباق رفتارمان با افکار و باطنمان)
- دید درستی نسبت به دیگران داشته باشد خود را برده دیگران نداند
شاید نیازی به ذکر این موضوع نباشد که لغت عزت نفس کمی با اعتماد به نفس متفاوت است، عزت نفس یا self esteem به کلیت وجود ما باز می گردد و میزان پذیرش ما از کلیت خویشتن، در حالی که ما در بیشتر مواقع اعتماد به نفس یا Self confidence را به یک خصوصیت یا یک مهارت خودمان مرتبط می کنیم و ممکن است در یک خصوصیت مثل زیبایی دارای اعتماد به نفس باشیم اما در خصوصیت دیگری اعتماد به نفس لازم را نداشته باشیم. هر چند بازهم این دو مطلب با هم در ارتباط مستقیم هستند، اما مقصود و تعریف ما در این مقاله مرتبط با کلمه عزت نفس که کلیت وجودی ما را دربر می گیرد، خواهد بود.
پس از آشنایی با این تعریف می توانیم به عنوان اصلی مطلب برگردیم و رابطه بین عزت نفس و هدف گذاری را بررسی کنیم.
عزت نفس به عنوان احساس ارزشمند بودن، در روابط اجتماعی و شخصی، بسیار حائز اهمیت است. این احساس باعث می شود که فرد به وجود و ارزشمندی خود اعتماد کند و به دنبال رسیدن به اهداف خود با انگیزه بیشتری عمل نماید. از آن سو هدف گذاری صحیح به عنوان یک روش کارآمد برای دستیابی به اهداف، می تواند به افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس فرد کمک کند. هدف گذاری صحیح شامل تعیین هدف های واقع بینانه و قابل دسترس است که باعث می شود فرد به خود اعتماد کند و به دنبال رسیدن به اهداف خود با انگیزه بیشتری عمل کند.
حال اگر عزت نفس ما پایین باشد، ممکن است ما خود را شایسته برخی از اهداف ندانیم، بر همین اساس در زمان هدف گذاری از اهداف عالی و ارزشمند، چشم پوشی می کنیم، زیرا خود را لایق و یا به اندازه کافی توانمند برای طی کردن مسیر و رسیدن به آن اهداف نمی بینیم. در آن طرف ماجرا هدف گذاری اشتباه و نامناسب و در نتیجه عدم دستیابی به اهداف و شکست های متوالی، ممکن است باعث سرخوردگی و کاهش عزت نفس فرد شود و این چرخه به صورت مداوم ادامه یابد.
در نتیجه عزت نفس پایین ما را از آنچه می توانیم و می خواهیم باشیم دور می کند
عزت نفس به شدت تحت تاثیر هدف گذاری صحیح قرار دارد. با تعیین هدف های واقع بینانه و قابل دسترس و البته کمی هم محرک، فرد به خود اعتماد می کند و به دنبال رسیدن به اهداف خود با انگیزه بیشتری عمل خواهد کرد.
اما اهداف ما باید شامل چه ویژگیهایی باشند تا با دستیابی مرحله به مرحله به آنها هم به نتایج مطلوبمان برسیم و هم عزت نفس خود را افزایش دهیم؟ در این زمینه مطالب بسیار زیادی گفته شده، اما می توان به عنوان چند نکته مشترک در میان نظرات گوناگون، که قابل اتکا و مناسب باشند به نکات زیر اشاره کرد.
1- تعیین اولویت ها
برای انتخاب هدف مناسب، باید اولویت های خود را تعیین کنید. برای این کار، باید به خود بپرسید که در زندگی چه چیزهایی برایتان مهم است؟ آیا خانواده، کار، سلامتی یا پول برای شما مهم است؟ با تعیین اولویت های خود، می توانید هدف های مناسب تری را برای خود تعیین کنید. باید بدانید که اولویت های هر فرد با فرد دیگری متفاوت است و اهداف شما باید در مسیر اولویت ها و ارزش های شخصی شما باشد.
2- تعیین هدف های واقع بینانه
هدف های واقع بینانه، هدف هایی هستند که قابل دسترس و قابل دستیابی هستند. برای تعیین هدف های واقع بینانه، باید به خود بپرسید که آیا این هدف قابل دستیابی است؟ آیا منابع و زمان لازم برای رسیدن به این هدف در دسترس است؟ اگر واقعا هدف برای شما قابل دستیابی نباشد و یا نتوانیم آنرا به بخش های کوچکتر قابل دستیابی تقسیم کنیم موفق نشدن در رسیدن به آن می تواند عزت نفس ما را تحت تاثیر قرار دهد.
3- تعیین هدف های محرک
هدف های محرک، هدف هایی هستند که شما را به تلاش بیشتر و پافشاری برای رسیدن به آنها ترغیب می کنند. برای تعیین هدف های محرک، باید به خود بپرسید که این هدف چه تاثیری در زندگی من خواهد داشت؟ آیا این هدف می تواند من را به سمت رشد و پیشرفت سوق دهد؟ همانطور که هدف نیاید بسیار دور از دسترس باشد اما نباید آنقدرها هم کوچک باشند که انگیزه و اشتیاقی در ما ایجاد نکند و یا دستیابی به آنها تاثیری در زندگی و ادامه مسیر ما نداشته باشد.
4- تعیین هدف های قابل اندازه گیری
برای بهبود هدف گذاری، باید هدف های قابل اندازه گیری را تعیین کنید. این هدف ها باید قابل اندازه گیری باشند تا بتوانید پیشرفت خود را بررسی کنید. برای مثال، اگر هدف شما افزایش وزن است، باید وزن خود را قبل از شروع تمرینات و سپس در طول تمرینات اندازه گیری کنید تا بتوانید پیشرفت خود را ببینید. یا به طور مثال یک هدف بزرگ مثل مهاجرت را می توانید به بخش های کوچکتر، مثل قبولی در امتحان زبان، داشتن رزومه و غیره تقسیم کنیم و میزان پیشرفت خود را مرحله به مرحله بسنجیم. دستیابی به هر یک از بخش ها می تواند با افزایش عزت نفس، ادامه مسیر را برای ما تسهیل کند.
5- تعیین هدف های زمان بندی شده
برای بهبود هدف گذاری، باید هدف های زمان بندی شده را تعیین کنید. این هدف ها باید با زمان مشخصی محدود شوند تا بتوانید به آنها تمرکز کنید و پیشرفت خود را بررسی کنید. برای مثال، اگر هدف شما یادگیری یک زبان جدید است، باید زمان مشخصی را برای یادگیری این زبان در نظر بگیرید. عدم وجود زمان مشخص در اهداف می تواند باعث تقویت اهمال کاری در ما شود که خود باعث کاهش عزت نفس و اهمال کاری بیشتر خواهد شد.
6- تعیین هدف های مربوط به شخصیت
و در آخر اهداف باید باید متناسب و در جهت شخصیت شما باشند. این هدف ها باید با شخصیت شما سازگار باشند و باعث پیشرفت و رشد شما شوند. برای مثال، اگر شما یک افراد خجالتی هستید، می توانید هدفی را در نظر بگیرید که شما را به سمت خودآموزی و پیشرفت در این زمینه سوق دهد و یا اگر مایلید در آینده به عنوان یک فرد علمی شناخته شوید اهداف و مسیر شما باید در آن حوزه پررنگ تر باشد. تطابق نداشتن اهداف با شخصیت شما هرچند که به موفقیت برسید می تواند باعث ناخورسندی و از بین رفتن شادکامی درونی شما شود که خود می تواند باعث کاهش عزت نفس و در نتیجه سردرگمی و عدم رضایت از زندگی در سالهای بعد گردد.
هر چند که این موضوع نیز مانند موضوعات دیگر بسیار ژرف و عمیق است اما آگاهی از این مطالب و درک اهمیت آن می تواند برای ما در مسیر توسعه فردی و تبدیل شدن به انسانی ارزشمند، راهگشا باشد.
وحید زارعی
مدرس توسعه فردی کارگاه های توسعه فردی در رشت و گیلان معلم مذاکره مولف کتاب انسان ارزشمند استاد مدیریت و مهارتهای ارتباطی
بسیار عالی بود. ممنون از شما استاد ارجمند